چکیده:
آیات بیانگر «وجه الله» از آیات متشابه قرآن است که باید به وسیله آیات محکم و روشهای معتبر فهم آیات، تفسیر شود. متشابه بودن آیات یادشده باعث برداشتهای مختلف از سوی مفسران فریقین شده است تا بدانجا که برخی از گروههای کلامی معتقد به تجسیم خدای سبحان شدهاند. گرهارد باورینگ از محققان آلمانیتبار معاصر در مقاله دائرهالمعارف قرآن با عنوان «خدا و صفات او» به تفسیر آیات ناظر به وجه خدا پرداخته است. وی در تفسیر این آیات از منابع و روشهای معتبر فهم آیات برخوردار نبوده است؛ در حالی که با توجه به قواعد زبان عربی و اصول محاوره عقلایی تبیین معانی آیات قرآن از جمله مراد از «وجه خدا» بیان میشود. دیدگاه باورینگ در باره وجه خدا با تکیه بر تفسیر المیزان و با رویکرد توصیفی ـ تحلیلی نقد و بیان شده که: صفات خدا عین ذات خداست و مقصود از وجه خدا، صفات برتر و اسماء حسنای اوست.
The verses which express the "face of God" are of similar [Mutashabih] verses of the Qur'an that must be interpreted by strong [Muhkam] verses on the one hand and the valid methods of understanding the verses on the other. The similarity of these verses has led to various interpretations by the Shiite and Sunnite exegetes, to the extent that some theological groups have believed in the incarnation of God, the Almighty. In an article in the Encyclopedia of the Qur'an entitled "God and His Attributes", Gerhard Bowering, a contemporary German scholar, discusses verses that deal with the face of God. In interpreting these verses, he did not have valid sources and methods of understanding the verses. However, according to the rules of Arabic language and the principles of rational dialogue, the meanings of the verses of the Qur'an, including the meaning of "God's face", should have been explained. Gerhard Bowering’s view of the face of God has been criticized, relying on the interpretation of Al-Mizan and with a descriptive-analytical approach. God's attributes are the same as God's essence, and what is meant by God's face is His superior attributes and beautiful names.
خلاصه ماشینی:
علامه طباطبايي در تبيين آيات محکم و متشابه بيان ميدارد: اگر لفظ متشابه در برابر لفظ محکم قرار گيرد، در آن صورت، مراد از تشابه آن است که يک آيه بهگونهاي است که مراد از آن بر شنونده به مجرد شنيدنش معين نميگردد، بلکه او بين يک معنا و معناي ديگر در ترديد ميماند، تا اينکه آن را به محکمات کتاب ارجاع دهد و معين کند که معناي آيه همان معنايي است که در آيات محکم آمده است و بدينگونه معنا را روشن و آشکار نمايد و بهواسطه آيه محکم، آيه متشابه نيز محکم گردد، درحاليکه آيه محکم ذاتاً محکم است؛ چنانکه در آيه «الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى» (طه / 5) مراد از آن بر شنونده به محض شنيدن آن مشتبه ميگردد، اما وقتي به آيهاي، مانند «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ» (شوري / 11) رجوع ميکند، ذهن بر اين قرار ميگيرد که مراد از آن تسلط بر ملک و احاطه بر خلق است، بدون جاگرفتن و تکيه دادن بر مکاني که مستلزم تجسيم و جسمانيت است و آن بر خداي سبحان محال است و همچنين است آيه «إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ» (قيامت / 23) که وقتي به آيهاي مثل «لا تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ» (انعام / 103) ارجاع داده ميشود، بهواسطه آن معلوم ميشود که مراد از نظر کردن، غير از نظر کردن با چشم حسّي است.