چکیده:
نظر به اهمیت مطالعات میانرشتهای در حقوق عمومی، مقالۀ حاضر به تحلیل مکتب جماعت گرایی و آثار آن بر نظام حقوق عمومی پرداخته است. جماعت گرایی به عنوان مکتبی نوارسطویی و معاصر، با نقد لیبرالیسم و آموزههای آن در حوزههای اخلاق، سیاست و حقوق، مترصّد اصلاح برخی کاستیها و ناهنجاری های جوامع لیبرال غربی و ارائۀ طرحی نو میباشد. تاکید بر اجتماعی بودن هویت انسان، عدم تفکیک «واقعیت» از «ارزش»، ناتوانی انسان در تشخیص فردی و مستقل «خیر» و ضرورت احیاء اخلاق فضیلت گرا، از ایدههای شاخص جماعت گرایان محسوب میشوند. جماعت گرایان با تبعیت از آراء افلاطون و ارسطو در باب رسالت اخلاقی و تربیتی حکومت، از ارزشگذاری حکومت و یا حداقل نهادهای جمعی پائین تر از آن – همچون جماعات و انجمن ها- در مورد سبک زندگی و رفتار شهروندان دفاع میکنند. با بررسیهای انجام شده این رهیافت حاصل آمد که پذیرش جماعت گرایی در نظام حقوق عمومی و قانون اساسی جامعه، آثاری همچون کمال گرایی حکومت، ترجیح «نظم» بر «حق» و پذیرش حقوق بشر بومی و متناسب با فرهنگ داخلی را به همراه خواهد داشت.
With due attention to importance of interdisciplinary studies in public law, this paper has analyzed Communitarianism doctrine and it's effects on public law order. Communitarianism as a new Aristotelian and contemporary doctrine with criticize the liberalism and it's ideas in ethics, politics and law, is pursuing reform some defects in liberal societies and present a new plan. Emphasis on social identity of human, non-separation between "fact" and "value", human inability in individual discernment of the good and the necessity of revival virtue ethics, are the fundamental ideas of Communitarianism .Communitarian philosophers with following the Plato and Aristotle thought about ethical and training responsibility of government , defend from government or other social structures such as Community in assessment about citizen's life style .The conclusion of this paper demonstrates that acceptance the Communitarianism doctrine in the constitution and public law system , have effects such as perfectionism , preference the "order" on "right" and native human rights.
خلاصه ماشینی:
بـراين اسـاس ، پرسـش تحقيـق حاضر اين است : ايدة جماعت گرايان در حوزه هاي انسان شناسي ، ارزشي و اخلاق سياسي چيسـت و آموزه هاي اين مکتب در حوزه هاي ياد شده چه تأثيري بر حقوق عمـومي دارد؟ بـدين منظـور، ابتدا مباني نظري جماعت گرايي با تأکيد بر آراي صـاحب نظـران منسـوب بـه آن در حـوزه هـاي اخلاق ، سياست و حقوق محل بحث قرار گرفته است و سپس تأثير اين مکتب بر حقوق عمـومي مورد تحليل و بررسي واقع خواهد شد.
درواقع مدعاي مهم جماعت گرايان اين است که چون هويت انسان مربوط به نقش هاي اجتماعي اسـت کـه بـه عنوان عضو جماعتي خاص به عهده گرفته است ، آنچه براي وي خوب است ، نه مسئله اي مربوط به انتخاب فرد، بلکه بيشتر مربوط به کارکرد جماعت هايي است که فرد بدان ها تعلق دارد.
گذار از دولت بي طرف به دولت کمال گرا تأمل در آموزه ها و مفاهيم مطرح شده از جانب جماعت گرايان از قبيل ضرورت احياي اخلاق فضيلت ، نقد اخلاق ليبرالي و تأکيد بر هويت اجتماعي انسان و سنت هاي تاريخي جامعه ، مؤيد آن است که جماعت گرايي با «بي طرفـي »حکومـت در قبـال خيـر و زنـدگي مطلـوب شـهروند سـر ناسازگاري دارد و از ورود نهادها و زمينه هاي اجتماعي ـ حتي حکومت ـ به الگوسـازي خيـر بـراي شهروند استقبال مي نمايـد.
بنابراين ، بدون آنکه بخواهيم مدعي رابطة اين هماني ميان «جماعت گرايي » و «کمال گرايي » شويم ، به نظر مي رسد ايده ها و آموزه هاي جماعت گرايان با نقد و رد بي طرفي حکومـت در قبـال خير به سمت دفاع از کمال گرايي و نقش نهادهاي جمعي در تعريف فضيلت براي انسان حرکـت کرده است .