چکیده:
علامه جعفری در دو رویکرد متفاوت، در حیطه هستی شناسی به رئالیسم و در حیطه معرفت شناسی به نوعی ایده آلیسم معتقد است. وی در مقام هستی شناسی با ارائه استدلال های چند، ثبوت جهان خارج را امری مسلم انگاشته، و از این عقیده دفاع می نماید، . البته بر استدلال هایی که وی در این مقام ذکر نموده می توان انتقاداتی داشت. اما در مقام معرفت شناسی، با ابداع نظریه بازیگریهای ذهنی، تطابق عین و ذهن را امری غیرممکن دانسته و ذهن را از حالت تماشاگری صرف خارج میکند؛ این امر او را به سمت نظریه ایدهآلیستی معرفتشناسانه سوق میدهد. وی در این مسئله تا حدودی به نظریه ایده آلیسمی معرفت شناسانه کانت نزدیک می گردد، هرچند تمایزاتی نیز بین نظر او و کانت وجود دارد.
the implementation of Kant and Allame Ja'fari's views, Kant recognizing the formation of knowledge after passing through the intuitive and conceptual layers, There are subjective issues that it is impossible to achieve any knowledge without becoming evident in their forms. And this is the epistemological idealism. Also by thinking about the category of existence and causality, The possibility of acknowledging the foreign world has been denied to him And this also means that he is an ideal ontology. Allameh Jafari vs. Despite being realistic ontology And the proof of the external world is obvious, By inventing the theory of mental activity, He considers the unity of the outside world and the mind impossible Removes the mind from watching And this leads him to epistemological idealist theory. The Kant and Allame Jafari Similarities in Epistemological Idealism And their distinction is in their realistic realism.
خلاصه ماشینی:
اشکالات رويکرد علامه جعفري اشکال اول مطلبي که اينجا به نظر مي رسد آن است که آيا اساساً براي اثبات وجود جهان خارج و رويکرد رئاليسم هسـتي شناسانه ، مي توان به دلايلي استناد کرد؟ يا آنکه بايد مانند بسياري از فيلسوفان اسـلامي، ايـن مطلـب را بـديهي قلمداد نموده و دلايل اقامه شده بر اين امر را تنبيهي دانست ؟ آيا غير از اين اسـت کـه عقيـده بـه وجـود جهـان خارج از من ، فطري و بديهي بوده و حتي فلاسفه ايده آليست در مقام هستي شناسي عملاً محکوم به رويکردي رئاليستي در مواجهه با جهان خارج اند؟ آيا با وجود هوايي که آن را استنشاق مي کنيم ، غذايي که از آن مي خـوريم ، مسـکني کـه در آن سـکونت داريم و ...
اساساً چگونه مي توان با استناد به اين مطلب که چون منعکس شده هاي ذهني اختلاف و تنوع دارند و ايـن اختلاف و تنوع ناشي از خود ذهن نيست ، اذعان نمود که اين تصورات ذهني از جهان خـارج برگرفتـه شـده و نشانگر واقعيت داشتن جهان خارج اند؟ چه بسا اين تنوع ناشي از دخالت عوامل ذهني باشد، نه آنکه در خارج هم تنوعي حاصل باشد؟ و ثانياً چنانچه در خارج هم تنوعي باشد، چگونـه ايـن تنـوع نمايـانگر اصـيل و واقعـي بودن آن ها است ؟ حلقه مفقوده و پل ارتباطي ميان تنوع تصورات ذهني و اصيل بودن اين تصـورات متنـوع بـه همين صورت در خارج چيست ؟ اشکال سوم دليل دوم علامه جعفري بر اثبات رئاليسم ،، تنها اين نتيجه را مي رساند که امري که مـورد مشـاهده مـن اسـت ، يک هويت تعين يافته است نه اينکه هويت مردد ميان الف و ب و ...