چکیده:
قدرت ملی، قابلیت یک کشور برای استفادة بهینه از سرچشمههای قدرت خویش برای اعمال اراده و تحصیل منافع ملی است. افزایش قدرت رقابت و حوزۀ نفوذ هر کشور در عرصة جهانی حاصل ارتقای مؤلفههای قدرت ملی است. مشاهده میشود رویکرد هوشمندانه به سرچشمههای قدرت از جمله فناوری هستهای به تولید قدرت ملی، وزن ژئوپلیتیکی، گسترش حوزۀ نفوذ و ارتقای جایگاه جهانی ایران بینجامد و سبب جهشی در حل چالشهای ژئوپلیتیکی و سیاسی ایران شود. ردهبندی قدرت ملی دولتهای مختلف یک کشور، شناخت آنها را تسهیل و تعاملات ملی را شفافتر میسازد و مردم را در راه تحقق اهداف ملی و صیانت از منافع ملی یاری خواهد رساند. پژوهش حاضر با نگرشی تحلیلی-تبیینی و استفاده از روشهای محاسبۀ قدرت ملی و تصمیمگیری چندشاخصة جبرانی در پی پاسخگویی به این پرسش است که آیا دستیابی به فناوری هستهای در ادوار مورد پژوهش به بهبود مؤلفۀ سیاسی قدرت ملی ایران منجر شده است؟نتایج مؤید این رهیافت مدبرانه است.
National power, the capability of a country to use its own resources in an optimized way with the aim of exerting its will and national interests. An increase in power of competition and the sphere of influence of any country in the world is the result of upgrading the national power components. It seems intelligent approach to the sources of power like nuclear technology causes a production of national power, geopolitical weight and an improvement in sphere of influence and global standing of Iran and it also causes a jump in solving political and geopolitical challenges of Iran. Ranking the national power of different governments of a country, facilitates their cognition, clears national interactions and helps people with making national goals true and also protecting national interest. This research has an analytical and explanatory attitude and uses a method of measuring national power and also uses a multi-criteria decision-making compensatory to answer the question of whether acquiring nuclear technology in the studied intervals had led to an improvement in political component of national power or not? The results confirm this thoughtful approach.
خلاصه ماشینی:
دسترسي به فناوري هسته اي، به عنوان يک پارادايم ، موجب توسعۀ مرزهاي ژئوپليتيکي ايران شده و چالش هاي ژئوپليتيکي و سياسي ايران در منطقۀ جنوب غرب آسيا و خليج فارس را که در دهه هاي اخير تابعي از کاهش يا افزايش قدرت ملي و وزن ژئوپليتيکي ايران بوده است ، متحول ميکند (احمديپور و همکاران ، ١٣٩٢: ١).
نظر به حيثيت بخش بودن ، توانمندساز بودن و ثروت آفريني فناوري هسته اي و همچنين قرار گرفتن در هر سه اولويت الف ، ب و ج سند نقشۀ جامع علمي و افق ١٤٠٤ کشور (سند نقشۀ جامع علمي کشور، ١٣٨٩: ٢١-١٩)، پژوهشگر در نظر دارد با استفاده از هفت متغير مؤلفۀ سياسي، شامل امنيت انرژي، امنيت زيست محيطي، تعهدات هسته اي دولت ، تهديد امنيت کشور، استقلال در فناوري هسته اي ، محدوديت در تحقيق و توسعۀ هسته اي، جايگاه کشور نسبت به آستانۀ هسته اي شدن ، به سنجش آثار سياسي حاصل از فناوري هسته اي در قدرت ملي جمهوري اسلامي ايران در بازه هاي زماني مختلف (G١ = ٥٧-١٣٣٥، G٢ =٧٦-١٣٥٨، G٣ = ٨٤-١٣٧٧، G٤ = ٩٢-١٣٨٥، G٥ = ٩٤-١٣٩٣) بپردازد، و به ترسيم تصويري نزديک به واقعيت از قدرت ملي جمهوري اسلامي ايران مبادرت ورزد.
پرسش اين است که آيا دستيابي به فناوري هسته اي سبب تقويت مؤلفۀ سياسي قدرت ملي جمهوري اسلامي ايران ميشود؟ به نظر ميآيد که دستيابي به فناوري و صنعت هسته اي به عنوان شاخص توسعه ، سبب ارتقاي قدرت ملي، وزن و منزلت ژئوپليتيکي ايران خواهد شد.