چکیده:
محمد بهمن بیگی یکی از چهره های محبوب و آشنای عرصه ی فرهنگ و ادب و از بنیان گذاران آموزش عشایری است که با تلاش و کوشش وصف ناپذیر در جهت پرورش استعدادهای درخشان فرزندان عشایر ایران، قدم های ماندگار برداشته است. بهمن بیگی متوجه این امر شده بود که تنها راه نجات عشایر، در بالا بردن سطح سواد جمعیت است. بهمن بیگی دریافت که کلید مشکلات عشایر در لابه لای الفبا است. از این رو معتقد بود که باید قیام کرد، قیام همگانی و از این جهت مردم را به یک قیام مقدس دعوت کرد؛ قیام برای باسواد کردن مردم ایلات. بهمن بیگی با تشکیل کلاس های عشایری و تربیت معلمان مومن و متعهد برای تدریس، ایجاد کتابخانه های سیار، دانش را به میان عشایر برد و از کودکان محروم، آینده سازانی بصیر و مطلع ساخت. بهمن بیگی تصمیم گرفت به جای چوب شبانی، قلم در دست کودکان عشایری نهد و خواندن و نوشتن را به طریق خاص خود به میان عشایر برد تا جهل و بی سوادی را ریشه کن کند. در این پژوهش سعی شده است با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و استفاده از منابع و مآخذ کتابخانه ای و میدانی به بررسی نقش بهمن بیگی در ایجاد دانشسرای عشایری پرداخته شود.
خلاصه ماشینی:
com) مقدمه حدود ٦٠ سال پس از آن که ميرزا حسن رشديه در دهه ي ١٢٧٠ شمسي اولين مدرسه را به سبک جديد در تبريز و تهران تأسيس نمود و در تاربخ فرهنگ ايران نام نيکي از خود به جاي گذاشت که همواره فرهنگ دوستان و دانش طلبان از او به نيکي ياد ميکنند، محمّد بهمن بيگي اولين مدرسه به سبک جديد را در بين ايلات فارس تأسيس کرد.
تأسيس مدارس سيار به سبک جديد در عشاير بهمن بيگي پس از چاپ و انتشار کتاب «عرف و عادت در عشاير فارس»، نامه اي به دکتر علي شايگان وزير فرهنگ که استاد او در دانشکدهي حقوق بود نوشت و از او براي تأسيس مدرسه در عشاير، درخواست کمک کرد.
تنها درخواست او به کارگيري و پرداخت حقوق ٥٠ معلم بود که بايستي بتوانند شرايط ساخت زندگي عشايري را تحمّل نمايند و اعلام نمود اگر وزارت فرهنگ قادر به تأمين چنين معلماني نباشد او حاضر است عدهاي آموزگار مناسب معرفي نمايد سهرابي،٦٢:١٣٧٣) و در ابتداي نامه اعلام آمادگي کرد که براي توسعه ي تعليمات اجباري در عشاير خود را در اختيار وزارت فرهنگ قرار دهد و در اين راه مقدس بدون هيچ گونه توقع و انتظار از هيچ گونه کوشش و فداکاري کوتاهي نکند.
بهمن بيگي که شب و روز براي تأسيس دبستانهاي عشايري بيکار نمينشست و هميشه کوشش ميکرد، در سال ١٣٣٤ نامه اي به وزارت فرهنگ نوشت و در آن يادآور شد که براي باسواد کردن کودکان و نوجوانان عشاير و روستاها دانشسرايي تأسيس شود که در آن جوانان کم سواد عشايري و روستايي آموزش ديده به طايفه هاي خود برگردند و نوآموزان را درس بدهند.