چکیده:
یکی از بارزترین و فعالترین ویژگیهای مؤثر بر شاعران در زمان سرودن شعر، مسئلة تداعی است. تداعی، فرایندی است که به صورت غیرارادی، در ذهن ظاهر میشود و میان خاطرات، تصاویر، درونمایهها و انباشتههای ذهنی، ارتباط برقرار می-کند. از آنجا که آفرینش هر اثر ادبی جدید، مستلزم تخطّی و خروج از هنجار متون نافذ پیشین و خوانش خلاقانة آثار گذشته است؛ لذا، عنصر تداعی در ساخت یا بازسازی آثار ادبی، بویژه در جهت رهایی از اضطراب تأثیر آثار پیشینیان، نقش بسیار چشمگیری را داراست و زمینههای ایجاد بدخوانی خلاق را فراهم میکند. با عنایت به این که، جریان سیال ذهن و عنصر تداعی، از عوامل موثر بر ذهن مولانا، در زمان به نظم درآوردن حکایات بوده است؛ ازینرو، در پژوهش پیش رو، حکایتی از مثنوی معنوی مورد بررسی قرار گرفته است. بر طبق پژوهشی که انجام شده است، مشاهده شد که عنصر تداعی در تغییر دادن اصل موضوع حکایت، خلق درونمایههای فرعی، ترسیم فضایی بیزمان و بیمکان، نکره ذکر شدن شخصیت اصلی، نزدیکی شاعر از زاویة دید درونی به دانای کل، چند بعدی شدن شخصیّت داستانی و ... تأثیرات عمدهای داشته است و با تغییر سطح جدید، نسبت به سطوح ماقبل، سبب تغییرات عمدهای در حکایت مولانا به نسبت حکایات مبدأ شده است. در این پژوهش، پس از آشنایی با عنصر تداعی، شاخصههای آن، شناخت نظریة بدخوانی خلاق و اضطراب تأثیر، چگونگی تأثیر تداعی بر روند بدخوانی خلاق مولانا در حکایت شیخ احمد خضرویه و کودک حلوا فروش، بررسی شده است. روش تحقیق، توصیفی تحلیلی بوده است.
One of the most prominent and most influential features of poets when composing poetry is the issue of association. therefore, the element of association in the construction or restoration of literary works, especially in order to get rid of the anxiety of the effects of the works of the predecessors, plays a very significant role, It provides the grounds for creative malnutrition. Considering that the flow of the fluid of mind and the element of association was one of the factors influencing Mowlana's mind, it was time to order the anecdotes; hence, in the forthcoming research, an anecdote about spiritual mathnavi has been studied. According to a research that was carried out, it was observed that the element of association in changing the essence of the subject of the story, the creation of sub-themes, the drawing of space without time and space, the lack of mention of the main character, the proximity of the poet from the angle of inner vision to the wise The whole, multi-dimensional character of the narrative, and ... have had a major impact, and by changing the new level, it has caused major changes in Rumi's stances relative to the precepts.in this research, after familiarizing with the element of association, its characteristics, the recognition of the theory of creative mischief and the effect of anxiety, the effect of association on the creative process of Mowlana's insanity in the story of Sheikh Ahmad Khidravieh and the child Halva Sale.
خلاصه ماشینی:
از ميان مقاله ها نيز، ميتوان به «تداعي معاني بر ساختار داستان هاي دفتر اول مثنوي» اثر سعيد حسام پور(١٣٨٦)؛ «تداعي، قصه و روايت مولانا» اثر حميدرضا توکلي(١٣٨٣)؛ «درآمدي بر پيوند قصه ها و محور طولي ابيات » اثر نجف جوکار و ناصر جابرياردکاني(١٣٨٨)؛ «بررسي تأويل و پيوند آن با تداعي معاني در معارف بهاءولد» اثر ناصر جابرياردکاني و همکاران (١٣٩٦) اشاره کرد؛ اما در باب نقش تداعي و چگونگي کارکرد آن در جهت بدخواني خلاق حکايات مثنوي در مقايسه با حکايت هاي نخستين ، اثري ديده نشده است .
(ابوالخير،١٣٧٨: ٩٦) اين دو حکايت مبدأ را ميتوان از ديد مولانا چونان يک «ديگري» (ابژه ) در زمان گذشته فرض کرد که با توجه به موقعيت هاي شبکه و ساختارهاي موجود در دوره ي خود، همچون سوژه اي، جايگزين سوژه ي قبل (نويسنده ) شده است و به نوعي، سوژه ي قبل را به حاشيه رانده است ؛ از اين رو، شاعر همچون فاعل شناسا(سوژه )، زير تأثير تداعيهايي که در ذهنش اتفاق ميافتد، از حکايت اول به سوي حکايت دوم سوق داده ميشود؛ بنابراين با ترکيب دو داستان با يکديگر، از حکايت هاي نخستين ، بدخواني خلاق صورت گرفته است .
اسکولز،١٣٨٣: ١١٥) در نخستين حکايتي که مولانا از آن استفاده کرده است ، درون مايه ي اصلي، مقروض بودن شيخ است که از خدا ميخواهد که قرض وي را بپردازد؛ اما، اين درون مايه ، حکايت حسن مؤدب و کودک حلوافروش را براي مولانا تداعي ميکند و باعث ميشود که درون مايه ي حکايت مؤدب نيز، به درون مايه ي حکايت احمد اضافه شود و با پيوندي که شاعر بين آن ها ايجاد کرده است ، درون مايه ي حکايت مثنوي، ماحصل ترکيب درون مايه هاي دو حکايت مبدأ باشد.