خلاصه ماشینی:
"در چنین شرایطی که باغدار بیچاره دست به کار جمعآوری دسترنج یک سالهی خود و تبدیل آن به مشگل گشای جادویی که پول است نزول باران به منزلهی بلایی آسمانی است که رشتههای امید باغبان را در زمینهی اقتصاد خانواده قطع میکند و طرح و نقشههای از پیش ساختهی او را نقش بر آب میسازد زیرا آب باران حبههای انگور را فاسد و از خشک شدن آنها جلوگیری میکند.
مشدی حسین باغدار ده ما عمری را در پرورش مو و تهیهی کشمش و شیرهی انگور گذرانده بود و در این کار مردی خبره و کاردان محسوب میشد.
و اما واماندهی محصول کشمش و انگور هر سالهی مشهدی حسین به کارگاه عرقکشی و شرابسازی مردی ارمنی به نام«اندون»حمل میشد و بهای فرآوردههای تحویلی را به دفعات مراجعه از اندون وصول میکرد."