چکیده:
اقتصاد ایران وابسته به صادرات نفت و درآمدهای حاصل از آن است. نفت سهم بالایی در تولید ناخالص ملی داشته و صادرات نفت منبع اصلی تامین ارز موردنیاز جهت واردات کشور است. تعیین قیمت نفت به عوامل متعددی مانند آبوهوا، عملکرد اوپک و ...، بستگی دارد که اغلب خارج از کنترل تولیدکنندگان نفت خام است میزان صادرات نیز بر اساس سهمیه تعیینشده از سوی سازمان کشورهای صادرکننده (نفت اوپک) که ایران یکی از اعضای آن است، تعیین میشود. برونزا بودن قیمت نفت باعث میشود که هرگونه نوسان قیمت نفت موجب نوسان در هزینه جاری، عمرانی و دیگر برنامههای دولت شود. هدف از انجام این پژوهش بررسی و شناسایی تاثیر تغییرات قیمت نفت بر شاخص سهام بود. روش پژوهش بر اساس نحوه گردآوری دادهها، از نوع توصیفی میباشد. این پژوهش در بازه زمانی نیمه دوم سال 1396 لغایت نیمه اول سال 1397 انجام و اجرا شده است. در این پژوهش با استفاده از مدل اقتصادسنجی و نرمافزار اقتصادسنجی Eviews9 استفاده گردید. نتایج نشان داد که متوسط قیمت نفت، شاخص تولید صنعتی، تورم، رشد اقتصادی و مقدار وقفهدار شاخص قیمت سهام تاثیر مثبت و معنیدار بر میزان شاخص قیمت سهام دارند.
خلاصه ماشینی:
قیمت نفت می تواند بازار سهام کشورهای صادر کننده و واردکننده را تحت تأثیر قرار دهد کشورهای صادر کننده با افزایش قیمت نفت می توانند قدرت خرید خود را بالا ببرند و در مقابل کشورهای واردکننده در پی حل و فصل صورت حسابهای خود هستند، در نتیجه هزینه تولید کشورهای وارد کننده بالا میرود(میرزایی، 1390) بازار سهام و بازار نفت در طول چند سال گذشته یک رابطه متقابل توسعه یافته تقریبا پیدا کرده اند تقریب هر بخش تولید در اقتصاد بین المللی به نفت به یک منبع انرژی اتکا دارد، با توجه به وابستگی بخش های اقتصادی به نفت، نوسانات در قیمت نفت اثرات قابل توجهی در بخش تولید دارد این نوسانات به عنوان یک ورودی هزینه در نظر گرفته میشود و باعث کاهش تقاضا در سرمایهگذاری شده و از این طریق بر بازار سهام اثر می گذارد (چانگ و همکاران ،۲۰۱۳).
نفت خام به عنوان یکی از حاملهای عمده انرژی و نیز عاملی تأثیرگذار جهت تولیدات کالاهای مختلف در سطح جهان (هم برای کشورهای توسعه یافته و هم کشورهای در حال توسعه) از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ بنابراین به علت وابستگی کشورهای صنعتی و به طور کلیتر وابستگی عملکرد اقتصاد جهانی به نفت خام، تحولات تولید و قیمت این ماده تأثیر قابل توجهی بر نوسانات تولیدها و عرضه جهانی کالاها و به تبع تغییر بیکاری در کلیه کشورها خواهد داشت؛ و این امر سبب گشته تا این ماده نه تنها به عنوان یک کالای اقتصادی، بلکه به عنوان یک عنصر سیاسی نیز مورد توجه قرار گیرد.