چکیده:
شاهنامه و حدیقۀ بهعنوان دو اثر مهم ادبی در دو موضوع متفاوت حماسی و عرفانی، واجد وجوه شباهت بسیاریاند. یکی از وجوه شباهت این دو، مفاهیم ماورایی دیو است که در هر دو اثر، به کار رفته است و باعث میشود که این دو اثر از وجهی، قرابت خاصی پیدا کنند. بنمایهها و مضامین ماورایی و اندیشههای فراواقعی ریشههای آن را میتوان در باورهای اساطیری، اعتقادات دینی و سنتهای فکری زمانه و حتی اندیشههای عرفانی جستجو کرد. نمودهای عینی دیو بر پایۀ باورهای اساطیری است که گاه در خدمت نمادپردازی فردوسی قرار گرفته است. واژة دیو پیش از اسلام در فرهنگ ایرانی رایج بود و پس از ورود اسلام تغییر کرد و جای خود را به جن داد. در این پژوهش که به شیوۀ توصیفی – تحلیلی و با روش کتابخانهای است؛ مفهوم فرا طبیعی دیو در شاهنامۀ بهعنوان مهمترین اثر حماسی و حدیقهالحقیقه بهعنوان مقدّمترین اثر رسمی عرفانی با ذکر شواهد و قرائن و مقایسه بسامد آنها، مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. این جستار نشان میدهد که در شاهنامه، دیو جایگاه پیشین خود را از دست داده است و از اقتدار دیوان و تأثیری که در هستی داشتهاند به شدت کاسته شده است و به جایگاه فروتری نزدیک شدهاند. در حالی که سنایی به صبغههای عرفانی آن تأکید مینماید؛ گاه آن را در معنای جن و گاه در معنای اهریمنِ درون به کار میگیرد؛ در مواردی نیز با معنای ابلیس، یکسان میپندارد و گاه با بهرهبرداری استعاری از آن پای تأویل و تفسیر را به این مفهوم باز میکند.
خلاصه ماشینی:
در اين پژوهش که به شيوة توصيفي – تحليلي و با روش کتابخانه اي است ؛ مفهوم فراطبيعي ديو در شاهنامه به عنوان مهم ترين اثر حماسي و حديقه الحقيقه به عنوان مقدم ترين اثر رسمي عرفاني با ذکر شواهد و قرائن و مقايسه بسامد آن ها، مورد نقد و بررسي قرار گرفته است .
محمدرضا برزگر خالق (١٣٩٧)، در مقاله اي با عنوان «ديو در شاهنامه »، به اين نکته اشاره کرده است ؛ که مقالۀ ديو در شاهنامه ، برداشتي است از واژة ديو که پيش از اسلام در فرهنگ ايراني رايج بود و پس از ورود اسلام به ايران مانند بسياري از پديده هاي ديگر تغيير کرد و جاي خود را به «جن » داد.
در اين پژوهش ، سعي گرديده ابتدا به واژة جادو و تاريخچۀ جادوگري پرداخته شود، سپس مصاديق اين مضمون مانند «سحر، افسون ، ديو و پري» مورد بررسي قرار گيرد و نويسنده در انتها اين نتيجه را به دست آورده که واژة جادو در شاهنامه هم به معناي نيرنگ و حيله به کار رفته و هم به عنوان نيروي ماوراء طبيعي و تسخيرکنندة طبيعت ، اشياء و انسان ها.
در روايات ملي و حماسي ايران از ظهور کيومرث تا دورة گشتاسپ ، سخن از ديو رفته است و ميتوان گفت که در سراسر شاهنامه ، حضوري چشم گير داشته اند؛ چه به عنوان صفت اهريمني و شيطاني و چه به عنوان موجودهاي واقعي که روياروي انسان هاي واقعي به نبرد برميخواسته اند.
عنصر ماورايي ديو (ابليس ، شيطان ) در حديقه الحقيقه در حديقۀ سنايي نيز سخن از ديو بسيار است ؛ اما در اين کتاب ، ديو به معناي اساطيري که در شاهنامه آمده است ، به کار نرفته است .