چکیده:
یکی از اهداف مهم و اصلی تعلیم و تربیت تقویت و پرورش تفکر انتقادی است. لذا، پژوهش حاضر با هدف بررسی گرایش به تفکر انتقادی در دانشآموزان دوره دوم متوسطه استان کرمانشاه انجام گردید. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل تمامی دانشآموزان پسر دوره دوم متوسطه مدارس شاهد و نمونه شهرستان کرمانشاه در سال تحصیلی 95-1394 بود. روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای است که تعداد 230 دانشآموز به چند مرحله ای تصادفی انتخاب شد. به منظور گردآوری دادهها از پرسشنامه گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) استفاده شد. پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ 72/0 بود. نتایج نشانداد که در بین دانشآموزان جامعه آماری، میزان گرایش به تفکر انتقادی و مولفههای آن (به جز بالندگی) بالاتر از حد متوسط است. بین عملکرد دانشآموزان در تفکر انتقادی و مولفههای آن به تفکیک پایه و رشته تحصیلی تفاوت معناداری وجود نداشت. ضریب همبستگی تحصیلات پدر با مولفه تعهد و با گرایش به تفکر انتقادی معنادار بود. همچنین، رابطه مثبت و معناداری بین تحصیلات مادر با مولفه تعهد وجود داشت.
One of the main goals of education is to foster critical thinking. Therefore, the present study was conducted to investigate the tendency toward critical thinking in secondary school students of Kermanshah province. The method of this study was descriptive survey. The statistical population consisted of all boys in secondary school in grade 2 of Shahed and Nemoneh high schools of Kermanshah in the academic year 1394-1395.The method is multi-stage cluster sampling that 230 students were selected randomly. To collect data, Rickets' Thought Thinking Questionnaire (2003) was used. Its reliability was 0.72 using Cronbach's alpha. The results showed that among students, the rate of tendency to critical thinking and its components (except for growth) was higher than average. There was no significant difference between students' performance in critical thinking and its components in their grade and field of study. Father's correlation coefficient with commitment component and with tendency towards critical thinking was significant. Also, there was a positive and significant relationship between mother's education and commitment component.
خلاصه ماشینی:
پیشینه پژوهش در پژوهش های متعددی ارتباط تفکر انتقادی با متغیر های دیگری از جمله جنسیت (کریمی آباده، 1390؛ صفری، یپاسدار و دربندی، 1391؛ رضایی، 1391؛ خجسته، معمار، و کیانپور، 1393؛ ضرابیان، 1395؛ مسلمی، قمی و محمدی، 1395؛ راد، باکر و هوور ، 2000، کلاییز، سری و سلیک ، 2014)، رشته تحصیلی(سادات میر، 1389؛ خدامرادی و همکاران، 1390؛ کریمی آباده، 1390؛ رضایی، 1391، خجسته و همکاران، 1393؛ توتونچی، 1394؛ ضرابیان، 1395) موقعیت اقتصادی- اجتماعی (خجسته و همکاران، 1393)، سن (برخورداری، 1388)، عزت نفس (برخورداری، 1388؛ امیرپور، 1391)، سابقه تدریس (رضایی، 1391)، سلامت روان و پیشرفت تحصیلی (مسلمی و همکاران، 1395)، پایه تحصیلی (درانان، 2010؛ مک کارثی ، 1999؛ شهبازی و همکاران، 1394) صورت گرفته است.
نتایج مندرج در جدول (2) نشان میدهد بین دانش آموزان پایه های دوم، سوم و چهارم دوره دوم متوسطه در میانگین نمره کلی گرایش به تفکر انتقادی و مولفه های آن تفاوت معناداری وجود ندارد.
نتایج مندرج در جدول (3) نشان میدهد که بین میانگین نمرات دانش آموزان دو رشته تجربی و ریاضی در نمره کلی گرایش به تفکر انتقادی و مولفه های آن تفاوت معناداری وجود ندارد.