چکیده:
. هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان ارتقاء خودکارآمدی دانش آموزان در درس علوم تجربی از طریق رویکرد تدریس مبتنی بر نقشه های مفهومی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر سال اول دوره متوسطه اول در سطح شهرستان سرپل ذهاب بودند. به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای، تعداد 60 نفر انتخاب و در دوگروه کنترل و آزمایش به شیوه تصادفی ساده جایگزین شدند. ابزار گرد آوری داده ها در این پژوهش نقشه مفهومی محقق ساخته و پرسشنامه خودکارآمدی ((SEQ-C بود. داده های تحقیق با استفاده از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس چند متغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. داده های تحقیق با استفاده از آزمون t مستقل و تحلیل واریانس چند متغیره مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد بین گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون تفاوت معنی دار یافت شد. همچنین بین گروه ها از لحاظ خرده مقیاس های خودکارآمدی هیجانی(008/0(p=، خودکارآمدی تحصیلی(001/0(p=وخودکارآمدی اجتماعی(001/0(p= بین دوگروه آموزشی به روش نقشه مفهومی و گروه آموزشی به شیوه متداول، تفاوت معنادار آماری وجود داشت.
The goal of this research is to determine students' self-efficacy in science class through teaching approach based on conceptual maps.The population consisted of all students who were the first high school freshmen in Sarpole-zahab town. The number of 60 students were selected by random cluster sampling method. They were assigned randomly in the test group and experimental group. The tool for collecting data were conceptual map and self-efficacy questionnaire (SEGC).The data was analyzed by using independent T-test and multivariate analysis of variance.The findings showed that there were significant differences between experimental and control group after the test.There were also statistics significant differences in terms of subscales like emotional self-efficacy (p=008/0), educational self-efficacy (p=001/0), social self-efficacy (p=001/0), between two educational group by conceptual mapping and educational group by common way.
خلاصه ماشینی:
تحقیقات مصر آبادی،استوار(1388) نیز اثربخشی نقشه مفهومی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان در دروس زیستشناسی،روانشناسی و فیزیک نشان داد اثر نقشههای مفهومی بر نمرات شیمی و روانشناسی تأثیر مثبت داشت اما در افزایش نمرات درس فیزیک مؤثر واقع نشدند .
ازاینرو پژوهش حاضر قصد دارد فرضیه اصلی زیر را به بوته آزمایش بگذارد که عبارت است از: آموزش مبتنی بر نقشه مفهومی برافزایش سطح خودکارآمدی دانش آموزان در درس علوم تجربی تأثیر دارد.
بنابراین چنین استنباط میشود که بین دانش آموزان دو گروه(آموزش نقشه مفهومی و متداول) ازنظر میزان خودکارآمدی تفاوت معنادار وجود داشت.
با عنایت به سطح معنی دارنده در جدول 1،برای متغیر خودکارآمدی فرضیه(آموزش مبتنی بر نقشه مفهومی برافزایش سطح خودکارآمدی دانش آموزان در درس علوم تجربی تأثیر دارد)تأیید میگردد.
بنابراین بر اساس نتایج این پژوهش بهکارگیری روش نقشه مفهومی تأثیر مثبتی بر خودکارآمدی دانش آموزان در درس علوم تجربی دارد.
بحث: این مطالعه به منظور ارتقاء خودکارآمدی دانش آموزان در درس علوم تجربی از طریق رویکرد تدریس مبتنی بر نقشههای مفهومی انجام گرفت.
نتایج بهدستآمده در رابطه با فرضیه پژوهش (رویکرد تدریس مبتنی بر نقشه مفهومی بر افزایش خودکارآمدی دانش آموزان در درس علوم تجربی تأثیر دارد) .
بهطورکلی نتایج این پژوهش مشخص کرد که استفاده از نقشههای مفهومی ،بهعنوان یک ابزار آموزشی تأثیر به سزایی در افزایش خودکارآمدی دانش آموزان دارد.
مقایسه تأثیر آموزش به روش نقشه های مفهومی بهعنوان یک روش مبتنی برساختگرایی با روش تلفیقی بر یادگیری درس علوم دانش آموزان پایه سوم استان البرز، فصلنامه روانشناسی تربیتی، 26(8):83-104.