چکیده:
تروریسم دینی که در آن، استنباطهای شخصی و منفعت طلبانه از آموزههای دینی، پشتوانه رفتارهای تروریستی قرار میگیرد، تا کنون با طیف متنوعی از پاسخهای اصلاحی- درمانی، پیشگیرانه و واکنشی (کیفری) روبرو شده است. در عین حال، الگوهای نوین دیگری نیز در مقام مقابله با این جرم به کار گرفته شدهاند که کمتر تحلیل شدهاند. الگوی جدید، برخلاف الگوهای درمانی و کیفری، در قالب پیشگیری غیرکیفری متغیرگرا و به صورت اجرای سازوکارهای مبتنی بر تمرکز بر خنثیسازی متغیرهای موثر بر ارتکاب تروریسم دینی و نیز راهکارهای مبتنی بر جلوگیری از ایجاد ارتباط میان افراد در معرض خطر با متغیرهای موثر بر ارتکاب تروریسم دینی جلوهگر شده است. در این پزوهش، سعی در معرفی الگوی نوین مقابله با این نوع تروریسم خواهیم داشت. مبنای مطالعه ما نیز علاوه بر حقوق کیفری، دانش روانکاوی است.
Religious terrorism, in which personal and profitable deductions from religious instructions are supporting terroristic actions, has faced several types of amendment, precautionary and punitive responses. Meanwhile, other novel patterns have been applied against this crime but less analyzed. Therefore, according to the fact that a few mentioned patterns usage is not sufficient, using all these patterns simultaneously is needed. In contrast to the corrective and penal models, the novel pattern has been elevated in the form of being non-criminal variable preventation and its focuses on neutraliziation of effective factors in committing religious terrorism by implementing its mechanisms. Moreover, this model offered preventing communication approaches between endangered persons and effective factors in committing terrorism as well. This research is endeavoring to introduce the novel patterns which is encountering this sort of terrorism. This article will considers psychoanalytic analysis and criminal law in a mean time.
خلاصه ماشینی:
(Bridal & Squire, 2016: 79) «فیلیپ لورِن »٣ به عنوان یکی از بنیانگذاران این کمپ ها در سخنرانی خـود در ٢٤ اوت ٢٠١٧ در پارلمان فرانسه ، با اشاره به لزوم تمرکز بر وضعیت روانی مرتکبان تروریسم ، به ایـن نکتـه اذعـان میکند که ارائه الگوهای درست تفکر و بینش دینی و مذهبی به افراد، قبل از آنکه نسبت بـه آن هـا متوسل به راهبردهای کیفری و سزاگرا شویم ، نقش و کارکرد مثبتی در کاهش زمینه های خطـر در آن ها خواهد داشت .
برخی از پژوهشگران در مقام نقد رویه ایـن کمـپ هـا اظهـار داشـته انـد کـه میـزان موفقیت ١٨ درصدی برنامه های اصلاح مدار در این کمپ ها، رقم قابل قبـولی نیسـت ولـی بـه نظـر میرسد نگاه منصفانه به رویه کمپ های فرانسوی، اقتضای آن را دارد که گفته شود اولاً ١٨ درصـد، شاید با توجه به میزان اهتمام جدی نسبت به مقابله با تروریسم دینی، رقم چنـدان کمـی نباشـد و چه بسا همین مقدار را نیز بتوان یک دستاورد محسوب کرد و در صدد افزایش آن بود و ثانیاً اینکـه دیگر راهکارهای به کار گرفته شده ، الزاماً نتایج کاملاً مثبتی در پی داشته اند، هرگز یک امر مسـلم و قطعی نیست .
هرچند در این باره ، برخی انتقادها و مخالفت ها ابراز شده است لیکن با این همه ، به نظر میرسد نسبت به این دست اقدامات صورت گرفته در آمریکا نیز همان نگاه منصفانه را باید حفـظ کرد یعنی باید بر این باور بود که اتکای صِرف به رویه های اجرایی در این قبیل مدارس ، شاید وافـی بـه مقصود نباشد و در نهایت ، تلفیقی از رویکرد اصلاح و درمان و رویکرد کیفری برای مقابله بـا تروریسـم دینی لازم آید.