چکیده:
جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی دو قدرت مهم و تاثیرگذار در منطقه خاورمیانه و خلیج فارس محسوب میشوند. این دو کشور همواره رقابتی تنشآمیز و همراه با خصومت و تعارض را با یکدیگر داشتهاند تا جایی که میتوان گفت رقابت و تعارض بخش جدانشدنی از مناسبات این دو کشور بوده است. داعیه رهبری مذهبی جهان تشیع و جهان تسنن، ذخایر عظیم نفتی و توان و نیروی انسانی بالا از جمله امتیازات این دو کشور است که به آنها این توانایی را داده است تا به نقش آفرینی در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام بپردازند. از آنجا که فعالیت این دو بازیگر منطقهای عموماَ در رقابت و تعارض با دیگری تصور میشود، بر پایه نظریه سازهانگاری، میتوان گفت که فقدان ارزشها، هنجارها، قواعد، هویت و انگارههای مشترک میان این دو کشور از جمله عوامل مهم در شکل نگرفتن رابطه استوار میان ایران و عربستان بوده و موجب بروز رقابتها و تخاصمات میان این دو کشور گردیده است.
Islamic Republic of Iran and Saudi Arabia as two regional and influential powers in the Middle East and Persian Gulf region have always had a tensional and confrontational rivalry towards each other, to the point that we can say that the competition and the divergence constitute a part of their bilateral relations. The ambition of both countries for the leadership of chia world or Sunni world, the huge oil resources and the considerable human sources are considered as their assets which have given them the potentiality to play an active role in the Middle East as well as in the Muslim World. As the activities of these two actors is considered generally as conflictual and computational, we can say that based on the constructivist theory, the absence of common values, norms, rules, identity and perceptions represent the main factors of their rivalry and the non-establishment of a solid relationship between two countries.
خلاصه ماشینی:
جمهوري اسلامي ايران ، عربستان سعودي ، سازه انگاري ، سياست خارجي ، تقابل و تعارض ∗ در طرحي که اين مقاله به طور غيرمستقيم برگرفته از آن است ، آقايان سيدمحمد موسوي دهموردي و مجتبي جمالپور دزکي که هر دو دانش آموخته کارشناسي ارشد ديپلماسي و سازمان هاي بين المللي دانشکده روابط بين الملل وزارت امور خارجه هستند نيز با اينجانب همکاري کرده اند، از اين رو وظيفه خود مي دانم که به اين وسيله از ايشان تشکر و قدرداني نمايم .
به اعتقـاد برخـي از متخصصـان حـوزه روابـط بين الملل و مطالعات منطقه اي حاکم بودن ديدگاه سني وهابي بر جامعه و سياست عربسـتان و حاکميـت مذهب و ديدگاه شيعي بر جامعه و سياست ايران منجر به تقابل و تعارض در سياست خارجي و مناسـبات اين دو کشور در مقابل يکديگر شده است ،امري که به بهترين وجه در غالب ديدگاه و تئوري سازه انگاري قابل بررسي است .
٢. سازه انگاري و منطق سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران بخش عمده اي از رفتار هاي سياست خارجي ايران در مقابل غرب و کشورهاي محافظه کار منطقه ، برگرفته از نوع هويتي است که اين کشور براي خود تعريف کرده است اين هويت نه بر اساس ساختار هاي مادي ، بلکه بر مبناي تعاملات ، رويه ها، هنجارها ارزش ها، فرهنگ ، ايدئولوژي و باورهاي اصولي شکل مي گيرد (مشيرزاده ، ١٣٨٥: ٢٥٢) و از آنجايي که اين مفاهيم در درون نظريه سازه انگاري جاي مي گيرند، بنابراين مناسب ترين تئوري براي تحليل سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران نظريه سازه انگاري يا برساخت گرايي است .