چکیده:
نقد کهن الگویی از انواع نقد اسطورهای است که بیشتر بر نظریات یونگ در مورد ناخودآگاه جمعی و صور ازلی تاکید دارد. در نظر یونگ، کهنالگوها آن دسته از صور ازلی ونوعیاند که در عمق ناخودآگاه جمعی انسانها، به صورت بالقوّه وجود دارند و خفتهاند. این صور کهن و اساطیری، میتوانند در هنر و ادبیّات تجلّی یابند. منظومههای عاشقانه، یکی از عرصههایی است که میتواند بستر ظهور کهن الگوها گردد. از آن جا که ادبیّات هر ملّت، ریشه در فرهنگ و باورهای آن سرزمین دارد و مطالعۀ داستانهای کهن، نه تنها از جنبۀ ادبی، هنری یا سرگرمی، بلکه از نظر آشنایی با افکار و ارزشهای فردی و اجتماعی مردم یک سرزمین حائز اهمیّت است؛ پژوهش حاضر، با تببین نمادها و کهنالگوهای داستان وامق و عذرا و نقش آنها در تعالی عاشق، میکوشد جایگاه معشوق تعالیبخش را در منظومۀ مذکور مورد بررسی قرار دهد؛ تا آشکار شود که آیا در داستان عاشقانه، اتّحاد کهنالگوها میتواند نقش معشوق در تعالی عاشق را نشان دهد؟ مشاهده میشود؛ اتّحاد و ارتباط کهنالگوها در این منظومه در جهت رشد و شناخت و رسیدن به کمال انسانی عاشق است.
خلاصه ماشینی:
از آن جـا که ادبيات هر ملت ، ريشه در فرهنگ و باورهاي آن سرزمين دارد و مطالعۀ داستان هاي کهن ، نه تنها از جنبۀ ادبي، هنري يا سرگرمي، بلکه از نظر آشنايي با افکار و ارزش هاي فردي و اجتماعي مردم يک سرزمين حائز اهميـت اسـت ؛ پـژوهش حاضـر، بـا تبيـين نمادها و کهن الگوهاي داستان وامق و عذرا و نقش آن ها در تعـالي عاشـق ، مـيکوشـد جايگاه معشوق تعاليبخش را در منظومۀ مذکور مورد بررسي قرار دهد؛ تا آشکار شود که آيا در داستان عاشقانه ، اتحاد کهن الگوها ميتواند نقش معشوق در تعـالي عاشـق را نشان دهد؟ مشاهده ميشود؛ اتحاد و ارتباط کهن الگوها در اين منظومه در جهت رشـد و شناخت و رسيدن به کمال انساني عاشق است .
از نظر يونگ که سلامتي شخصيت را در رشد متعادل و همه جانبۀ ابعاد وجودي ميداند، اگر انسـان بتوانـد بـا کهـن الگوهـاي ضمير ناخودآگاه خود به طور متعادل ارتباط برقرارکند، يعني نه آن ها را کاملا در وجود خويش سرکوب سازد و نه تسليم محض و بي چون و چراي آن ها باشد، خـود را بـه طور متعادل با کهن الگوهاي ناخودآگاه هماهنگ ساخته است .
» (بيلسکر،١٣٨٧: ٦٦) سايه نيز مانند بيشتر کهـن الگوها، داراي ماهيتي دو بعدي بوده و اگر انسان بتواند بر جنبه هاي منفي آن غلبه کند و جنبه هاي مثبت آن را پرورش دهد و به آن ها مجال بروز ببخشد، به طور متعـادل بـا اين کهن الگوي ضمير ناخودآگاه ، ارتباط برقرار کرده است .