چکیده:
در تاریخ اندیشة اسلامی و مسیحی قانون طبیعی از مهمترین نظریههایی است که به توضیح سرشت اخلاق مورد توصیة دین پرداخته است. پروفسور فینیس (فیلسوف و متأله مسیحی) و علامه طالقانی (فیلسوف و متأله اسلامی) دو چهرة شناختهشده در فلسفه و الاهیات به شمار میروند. در این نوشتار با صرف نظر از محتوای اخلاقی نظریة این دو تفکر، به بررسی پیامدهای مترتب بر مبانی آنان میپردازیم و نشان میدهیم که بازخوانی منطقی مبانی آنان از زاویة الاهیات، انسانشناسی، معرفتشناسی و متافیزیک، به خوانشی حداکثری از نظریة دینی قانون طبیعی منجر میشود؛ مقصود از خوانش حداکثری، خوانشی است که در کنار متافیزیک واقعگرایانه به نوعی «معرفتشناسی طبیعی» در اخلاق دینی قائل است، بدین معنا که افزون بر قول به عینی بودنِ هنجارهای اخلاق دینی، که از نظر این دو متفکر همان قانون طبیعی است، شناخت مفاد این هنجارها را نیز بدون مراجعه به متون مقدس و صرفاً در پرتو خردطبیعی ممکن میداند.
In the history of Islamic and Christian thought, natural law is one of the most important theories that has explained the nature of morality recommended by religion. Professor Phineas (Christian philosopher and theologian) and Allameh Taleghani (Islamic philosopher and theologian) are two well-known figures in philosophy and theology. In this paper, regardless of the moral content of the theory of these two thinkers, we examine the consequences of their principles and show that the logical re-reading of their foundations from the perspective of theology, anthropology, epistemology and metaphysics leads to a strong reading of the religious theory of natural law. ; Strong reading is a reading that, along with realistic metaphysics, acknowledges a kind of "natural epistemology" in religious ethics, meaning that in addition to advocating the objectivity of the norms of religious ethics, which for these two thinkers is equivalent to natural law, states that it is possible to know the contents of these norms without referring to the sacred texts and only in the light of natural wisdom.
خلاصه ماشینی:
در این نوشتار با صرف نظر از محتوای اخلاقی نظریۀ این دو تفکر، به بررسی پیامدهای مترتب بر مبانی آنان میپردازیم و نشان میدهیم که بازخوانی منطقی مبانی آنان از زاویۀ الاهیات، انسانشناسی، معرفتشناسی و متافیزیک، به خوانشی حداکثری از نظریۀ دینی قانون طبیعی منجر میشود؛ مقصود از خوانش حداکثری، خوانشی است که در کنار متافیزیک واقعگرایانه به نوعی «معرفتشناسی طبیعی» در اخلاق دینی قائل است، بدین معنا که افزون بر قول به عینی بودنِ هنجارهای اخلاق دینی، که از نظر این دو متفکر همان قانون طبیعی است، شناخت مفاد این هنجارها را نیز بدون مراجعه به متون مقدس و صرفاً در پرتو خردطبیعی ممکن میداند.
خوانشهای گوناگون از قانون طبیعی را از دو جهت میتوان در ذیل دو عنوان «خوانش حداکثری» و «خوانش حداقلی» دستهبندی کرد: یکی از حیث قلمرو شمول (چنانکه پیش از این به نوآرائی اندیشۀ فیلسوف ـ متأله برجستۀ اسلامی علامه نظرعلی طالقانی در این باب پرداختیم و نشان دادیم که دیدگاه او شامل ارزشهایی است که یکسره خردپذیر و غیر تعبدیاند.
مدعای اصلی ما این است که علامه طالقانی و پروفسور جان فینیس از منظری معرفتشناختی طرفدار خوانش حداکثری از این نظریهاند؛ بدین معنا که به حسب زیرساختهای فلسفی و الاهیاتی، شناخت کامل مواد قانون طبیعی از طریق عقل طبیعی، و بدون مراجعه به وحی، را ممکن میدانند.
طالقانی نیز جایگاه و نقش یکسانی برای وحی تکوینی (خرد طبیعی) و وحی زبانی (مانند متن قرآن) قائل است و به همین سبب عقل را قرآن راستین خداوند میداند (فنائی و افضلی، 1397: بخش 1-4-1-1).