چکیده:
اهمیّت و نقش زبان طبیعی در فلسفه بر کسی پوشیده نیست. ارسطو برای نظام بخشی به منطق و ارائه قواعد آن به میزان قابل توجهی متکی به زبان طبیعی بود به گونهای که قوانین منطقی خود را در چارچوب همین زبان مطرح کرد. با گذر زمان و ایراد نقدهایی بر منطق ارسطویی برمبنای ناتوانی و محدودیتهای زبان طبیعی، فرگه با بنیان نهادن یک زبان صوری و منطقی نوین، یک نظام فلسفی جدید را پایهریزی کرد. البته این تحولات محصور به فرگه نماند و در نظامهای فلسفی پس از او ادامه یافت. در این نوشتار ابتدا زبان طبیعی و تاثیرات آن در منطق ارسطویی و نارساییهای کاربرد آن در منطق قدیم مورد توجه قرار گرفته است. سپس برخی از ابداعات فرگه در زبان صوری و منطق بحث و بررسی میشود. پس از آن، چرخش زبانی فرگه، نقطة عطف آن، چرایی و همچُنین چگونگی آن تبیین و بررسی شده است. تاثیر زبان جدید در تاسیس نظام فلسفی فرگه نیز هدف نهایی این نوشتار است که در انتها بدان پرداخته شده است.
The role and importance of natural language in philosophy is clearly significant and obvious. Aristotle for systematizing his logic and formalizing its rules was significantly dependent on ordinary language such that he formulated the rules of his logic in the framework of this language. By criticizing Aristotle’s logic on the basis of incompetence and limitations of natural language, Frege developed a new philosophical system by introducing a formal language and a new system of logic. Of course these modifications did not end with Frege and continued in later philosophical systems. In this paper, firstly, we consider natural language and it’s influence on Aristotle’s logic and the problems of its application in ancient logic. Then some of Frege’s innovations in formal language and logic will be discussed. After that, we will examine Frege’s linguistic turn, its turning point, nature and conditions. Finally the effects of formal language in establishing the structure of Frege’s philosophical system will be considered.
خلاصه ماشینی:
ارسطو برای نظام بخشی به منطق و ارائه قواعد آن به میزان قابل توجهی متکی به زبان طبیعی بود به گونهای که قوانین منطقی خود را در چارچوب همین زبان مطرح کرد.
با گذر زمان و ایراد نقدهایی بر منطق ارسطویی بر مبنای ناتوانی و محدودیتهای زبان طبیعی، فرگه با بنیان نهادن یک زبان صوری و منطقی نوین، یک نظام فلسفی جدید را پایهریزی کرد.
زبان طبیعی و استفاده منطق ارسطویی از آن به عنوان تنها راه انتقال مفاهیم و دادههای ذهنی و همچنین تنها گزینه برای اظهار قواعد و قالبهای منطقی یکی از همین امور عارضی است که برخی از اشکالات ناظر به آنهاست.
از این رو، ایراداتی که در زبان طبیعی وجود دارد، خواه یا ناخواه، به منطق ارسطویی نفوذ کرده و آن را از پرداخت به رسالت ذاتی خود بازداشته است.
» (Rein, 1985: 513) از این رو، و در ابتدا، فرگه به هیچ وجه برای ساخت سازمانوارۀ جدید منطقی خود به سراغ زبان طبیعی نرفت.
بنابراین، همانطور که فرگه ایراد زبان طبیعی را استفاده از آن در امور علمی و در نتیجه ایجاد نقص و ناتوانی در کاربردهای علمی توسط آن میداند، در این تشبیه نیز همین نکته را متذکر میشود و با بسط تمثیل خود درصدد هر چه بیشتر آشکار ساختن نقایص زبان طبیعی و عدم تناسب و قوت آن برای ساخت نظام منطقی جدید، بر میآید.
از این رو، فرگه با ابداع یک زبان صوری و قرار دادن آن به عنوان زبان مورد استفاده در منطق خود، اولین گام را برای ایجاد یک منطق نوین و به تبع آن یک نظام جدید فلسفی پایهگذاری نمود.