چکیده:
"نهضت ترجمه"عنوانی است که محققان مطالعات اسلامی در غرب، بر جریان ترجمة کتب ملل مختلف به زبان عربی در دورة عباسی، نهادهاند. این جریان که حدود دو قرن بصورتهای مختلف، خودجوش یا هدایتشده، ادامه داشت، واکنشهایی را در جامعة اسلامی بدنبال داشت. یکی از پرسشهای مهمی که در اینباره مطرح است اینست که حکمای بزرگ مسلمان آن دوره، بویژه کندی، فارابی و ابنسینا، چه موضعی در اینباره داشتهاند؟ مقاله پیشرو نشان میدهد که برخلاف پاسخ رایج در تاریخنگاری جریان ترجمه، در این برهه بجای نهضت ترجمه با یک نهضت حکمی همپای نهضت علمی در تاریخ اسلام مواجهیم و حکمای مذکور، حکم سه مسئله، یعنی پدیده ترجمه، مترجمان و مفسران، و علوم ترجمه و تفسیرشده را از یکدیگر جدا کردهاند. آنها بر اساس نهضت حکمی خویش که با اصول اندیشه اسلامی مطابقت دارد، سه مواجهه با این موضوع داشتهاند: روششناختی، اصلاحی و انتقادی. آنان بر مبنای حکمتاندیشی خود، علوم ترجمه شده را با آموزههای حکمت در اسلام میسنجیدند و با نوآوریهای خویش، از آن در بنای نظام حکمی خود بهره میبردند.
Researchers in the field of Islamic studies in the West have chosen the name of “Translation Movement” to refer to the trend of the translation of the books of different nations into Arabic during the Abbasid period. This trend, which continued for two centuries in different spontaneous or guided forms, received some reactions from the Islamic society. One of the important questions in this regard is what the attitude of the distinguished Muslim philosophers of that period, particularly al-Kindī, Fārābī and Ibn Sīnā, was to this movement. The present study indicates that, unlike the common response in the historiography of the translation trend, instead of a translation movement, during this time we are faced with a philosophical movement alongside a scientific one in the history of Islam. The philosophers mentioned above separated their judgments of three problems, namely, translation, translators and interpreters, and translated and interpreted works, from each other. Based on their own philosophical movement, which was in conformity with the principles of Islamic thought, they had three methodological, reformist, and critical reactions to this trend. They evaluated the translated works based on Islamic philosophical theorems and benefitted from them with some innovations in their own philosophical systems.
خلاصه ماشینی:
یکی از پرسشهای مهمی که در اینباره مطرح است اینست که حکمای بزرگ مسلمان آن دوره، بویژه کندی، فارابی و ابنسینا، چه موضعی در اینباره داشتهاند؟ مقاله پیشرو نشان میدهد که برخلاف پاسخ رایج در تاریخنگاری جریان ترجمه، در این برهه بجای نهضت ترجمه با یک نهضت حکمی همپای نهضت علمی در تاریخ اسلام مواجهیم و حکمای مذکور، حکم سه مسئله، یعنی پدیده ترجمه، مترجمان و مفسران، و علوم ترجمه و تفسیرشده را از یکدیگر جدا کردهاند.
1. نسبت تمدن اسلامی و جریان ترجمه (چالشهای تاریخنگاری ترجمه) اينكه مسلمانان از قرن دوم تا قرن پنجم هجري تمدني بزرگ برپا کردند، بلحاظ تاريخي ترديدناپذير است؛ پرسش اینست که نقش ترجمه دورة عباسی در پیشرفت علوم و تمدنسازی کشورهای اسلامی چه بوده است؟ جاناتان لیونز، نویسندة کتاب بیت الحکمه، معتقد است ظهور مکتب جدید، تقاضای ترجمة بیشتر و بهتر منابع یونانی و دیگر زبانها را افزایش داد و بر خلاف تصور رایج در غرب، این ترجمهها نبود که باعث رشد علم و فلسفه شد.
در اینجا سؤالاتی دربارة موقعیت کندی مطرح است، از جمله اینکه هدف او از ارتباط با بیتالحکمه چه بود؟ آیا او در حلقة مترجمان بود و با زبانهای سریانی و یونانی آشنایی داشت؟ آیا خود وي اثري هم ترجمه كرده است؟ پاسخ به این پرسشها در تحقیقات جدید و در متون قدیم تاریخ فلسفه، متفاوت است كه آن را در دو مرحله زیر پی ميگیریم: 6 ـ 1.