چکیده:
از جمله روایات مشکل در حوزۀ توحید, پاسخ معصوم علیه السلام به سوال از جا شدن دنیا در تخم مرغ، بدون تغییر حجم طرفین است که پیآوردِ آن مواجهه با دو مشکل اساسی است: یکی ممکن دانستن امر محال عقلی با تمثیل از جا شدن تصویر اجسام در چشم، که از نظر محتوایی با اصل سوال همخوان نیست؛ دوم تعارض و دوگانگی در پاسخ به یک سوال واحد. پژوهش حاضر با روش توصیفی ـ استنتاجی به تحلیل این احادیث پرداخته و دریافته است که دانشوران، تنها دلالت ظاهری روایاتی را میپذیرند که این امر را محال شمردهاند و روایاتی که با تمثیل مجازی از جا شدن دنیا در چشم، به حل مسئله پرداختهاند را، تاویل و یا انکار میکنند. در مقابل روایاتی که بر ممکن بودن این امر، با ایجاد تغییر در طرفین دلالت دارند بدون اظهارنظر باقیماندهاند که امروزه با نظریههای «هولوگرافیک» و «حذف فضای خالی اتم» در دانش فیزیک، میتوان خوانشی جدید از آنها ارائه کرد، به گونهای که ظاهر بعید این روایات را ممکن جلوه دهد و راه حلی برای رفع تعارض به شمار آید.
خلاصه ماشینی:
رویکردهای حلی عالمان شیعی در رویارویی با این روایات به ظاهر متعارض، عمدتاً اصل بر این قرار گرفته که روایاتِ دالّ بر غیر ممکن بودن تعلق قدرت بر محال، در مقام بیان حقیقت هستند و مراد استعمالی آنها پذیرفتنی و بلااشکال است؛ اما روایاتی که به عکس، چه در قالب طرح مثالی مجازی و چه با فرض نرمشدن زمین، این روایت طولانی است.
البته این پاسخ ممکن است با دو اشکال مواجه شود: اول، اینکه با حذف فضای خالی بین الکترون و هسته به نوعی قواعد فیزیکی و معادلات حاکم بر اتم، ذره، جهان هستی و نیز مفاهیم فیزیکی تغییر بنیادی خواهد کرد.
دوم، اینکه اگر اتم به نحوی تغییر کند که فضای خالی بین الکترون و هسته موجود نباشد، تخم مرغ نیز همسان با زمین، از این اصل تبعیت خواهد کرد و بسیار کوچکتر خواهد شد و نمیتواند دنیا را در خود جای دهد.
پاسخ اقناعی متناسب با فهم سائل سید مرتضی که در اصل بر جعلی بودن این روایت باورمند است، با فرض احتمال ضعیف صحت صدوری روایت میگوید، شاید امام صادق۷ به دلیل اینکه سائل، از زنادقه و ملحدان انبیاء: بود و به تفاوت میان مقدور و مستحیل واقف نبود، به گونهای پاسخ او را داده که به نفی قدرت و عجز خداوند متعال منجر نشود.
)، قصد دیصانی از پرسش، استدلال بر تجرد نفس ناطقه است، بر خلاف باور اهل اسلام که قایل به وجود مجردی بجز خداوند متعال نیستند؛ چرا که اگر نفس، مجرد نباشد و جسمانى باشد، مقدار خاصى خواهد داشت و قادر نخواهد بود جسمی بزرگتر از خود را درک کند؛ زیرا لازم مىآید که بزرگ در کوچک داخل شود، بىآنکه تغییری در طرفین رخ دهد و این محال بالذات است.