چکیده:
روایتهای کهن، سالها در میان مردم زندگی کردهاند و در طی قرنها دوام آوردهاند. این روایتها، گاه بهصورت شفاهی و گاه بهصورت نوشتار، از نسلی به نسل دیگر منتقلشدهاند؛ اما شفاهیبودن و شنیداریبودن از شاخصهای همیشگی این روایتها بوده است. روایتها و داستانهای امروزی که در رسانهها تولید و پخش میشود، بهجز اندکی، ماندگاری روایتهای کهن را ندارند. شناخت تکتک عناصر این روایتها به ما امکان میدهد بتوانیم ساختار روایتهایمان را بهروز کنیم و دریابیم که هر روایت باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا بتواند ماندگار شود. همچنین بشناسیم که شکلگیری هر روایت از کجا شروع و به کجا ختم میشود و روایت، چه زیرساختها و مشخصههای اصلی و فرعی دارد. برای انجام این پژوهش از روش تحلیل کیفی استفاده شده است. تحلیل روایت، رویکردی تحلیلی در روش کیفی است. در این پژوهش، ساختار روایت تالشی منطقه گیلان به نام «لدوبه»از منظر ساختار دراماتیک بررسی و پژوهش شده است تا بتوان بر اساس این کنکاش، الگویی برای نوشتن در رادیو و بر مبنای ساختارشناسی روایت ارائه کرد.
Archaic narratives have lived among people and endured through ages. These narratives either verbal or scripted have been transferred by one generation to another. But being auditory & verbal has been regarded as an all-time feature for them. Recent Narratives & stories which are being produced in media & broadcasted do not have the persistence of archaic ones except a few. Recognition of each element of these narratives individually provides us the possibility of updating the structure of our narratives and consequently we recognize the features which make a narrative to become persisting through time. To achieve our goal, we have applied qualitative analysis methodology. Narrative analysis is analytical approach in qualitative analysis. In this research Narratology of Ledube has been studied from dramatic structure point of view in order to present a model for radio scripting based on Narratology.
خلاصه ماشینی:
این تحقیق از آنجا شکل گرفت که دیده شد روایتی کهن مانند لدوبه ١، که در میان قوم تالش جریان داشته ، پس از گذشت سال ها هنوز هم زنده است و به آهنگ و کلام روایت می شود، اما نمایش ها و روایت هایی که به تازگی از رادیو پخش شده اند به راحتی فراموشی می شوند.
پس این پرسش اصلی شکل گرفت که روایت های کهن مانند لدوبه چه ساختار و عناصری دارند که چنین ماندگارند؟ و آیا روایت های کهن قابلیت تبدیل به روایت های نوین را دارند؟ با شناختی که از زندگی نوین بشر در قرن بیست ویک پیدا می کنیم درمی یابیم که دیگر نمی توان به همان شیوۀ سابق با دنیای امروز ارتباط برقرار کرد.
عناصر داستانی در روایت از منظر ارسطو، که قدیمی ترین نظریه پرداز در حوزۀ نقد است ، تراژدی شش جزء داستان (طرح )، اخلاق (شخصیت )، گفتار (دیالوگ )، فکر (ایده )، صحنه آرایی (مکان یا جایی که شخصیت را بیازماید) و آواز (موسیقی ) دارد (قادری ، ١٣٨٦).
بر اساس آنچه در کل متن مستتر است درمی یابیم که در روایت لدوبه ، آنگاه که با شعر و موسیقی سروکار داریم ، راوی درون داستان است و از زبان خودش این روایت را برای ما نقل می کند.
رفتن برادران زمینه ساز مابقی اتفاقات است و این روایت مشخصه های آغاز خوب را دارد؛ روندی که به صورت معمول طی می شده و هر چیزی در سر جای خود قرار داشته است ناگهان برادران از پیش خواهر می روند و این رفتن خلئی در خانواده ایجاد می کند.