چکیده:
دارکوب (1396) فیلمی به کارگردانی بهروز شعیبی است که تأثیر اعتیاد را در برساخته شدن هویت فردی و اجتماعی شخصیت اصلی فیلم، مهسا، به تصویر میکشد. در طول فیلم، اعتیاد مهسا باعث میشود که اطرافیانش او را فردی انزجارآور و گونهای از آلودگی اجتماعی محسوب کنند و به تحقیر و طرد او بپردازند؛ ازاینرو، شخصیت مهسا و چگونگی برساخته شدن هویت اجتماعی او از دیدگاه آلودهانگاری قابل بررسی است. ساختار روایی دارکوب را میتوان دارای دو سطح از آلودهانگاری دانست؛ سطح نخست، به برساخته شدن شخصیت مهسا بهعنوان «امر آلودۀ» اجتماعی دلالت میکند و سطح دوم، ارتباط او با جمعیتهای آلودهانگاشته و چگونگی شکلگیری آنها را نشان میدهد؛ به همین دلیل، در این مقاله از تلفیق دو رویکرد موجود در نظریۀ آلودهانگاری، یعنی رویکردهای روانشناختی و جامعهشناختی، برای بررسی ماهیت اعتیاد بهعنوان آلودگی اجتماعی و معتاد بهعنوان «امر آلوده» استفاده میشود. این دو رویکرد دارای مؤلفههای مشترکی همچون «دیگربودگی امر آلوده»، «برساخته شدن گفتمانی آن» و «سیالیتش در مرزهای سوژه» هستند. با استفاده از این سه مؤلفه، چگونگی شکلگیری فرد معتاد بهعنوان «امر آلوده» و ارتباط این برساختۀ آلودهانگاری با تشکیل «جمعیتهای آلودهانگاشته» و جغرافیای فرهنگی مربوط به آنها بررسی میشود. در این مقاله مشخص میشود که سه مؤلفۀ مشترک در دو رویکرد آلودهانگاری نهتنها عواملی برای برساختن فرد بهعنوان «امر آلوده» هستند، بلکه منجر به تشکیل جمعیتهای آلودهانگاشته و مناطق حاشیهای آلوده میشوند.
Axing (2018) is a movie directed by Beheooz Shoaibi depicting the influences of addiction on its female character’s social and personal identity. In the movie, Mahsa’s addiction is considered as a source of disgust and social contamination, and a reason for her abandonment. Therefore, Mahsa’s character and the way her social identity is constructed can be analyzed based on theories of abjection. Abjection in Axing has two narrative layers. The first layer pivots on Mahsa’s interactions with her ex-husband’s new family and her own family, while the second narrative layer relates Mahsa to the abject populations and zones who reside on the margins of society. Accordingly, in this article, the two approaches of abjection, psychological and social, are utilized for the study of addiction as social abjection and an addicted person as “the abject”. The two approaches are found to share three same features: “the otherness of the abject”, “its discursive construction” and “wandering on the borders of subject”. Therefore, by utilizing these three features, the construction of an addicted person as a construct of abjection is studied and its relation with the formation of abject populations and zones are explained. In this article it is clarified that the mentioned features are not only the main factors in the social construction of an addicted person as “the abject”, but also result in the formation of abject populations and zones.
خلاصه ماشینی:
ساختار روایی دارکوب را میتوان دارای دو سطح از آلوده انگاری دانست ؛ سطح نخست ، به برساخته شدن شخصیت مهسا به عنوان «امر آلودٔە» اجتماعی دلالت میکند و سطح دوم ، ارتباط او با جمعیت های آلوده انگاشته و چگونگی شکل گیری آنها را نشان میدهد؛ به همین دلیل ، در این مقاله از تلفیق دو زیرشاخۀ موجود در نظریۀ آلوده انگاری، یعنی آلوده انگاری روان شناختی و آلوده انگاری اجتماعی، برای بررسی ماهیت اعتیاد به عنوان آلودگی اجتماعی و معتاد به عنوان «امر آلوده » استفاده میشود.
در دارکوب نه تنها مهسا به عنوان «امر آلوده » به نمایش گذاشته میشود، بلکه همراهان آسیب دیدٔە او نیز به عنوان طبقه ای به حاشیه رانده شده و آلوده انگاشته ، به تصویر کشیده میشوند؛ طبقه ای زجرکشیده و رهاشده که فیلم با آلوده انگاری آنها توسط جامعه سر سازش ندارد و پیوسته آنان را قربانیان این فرایند محسوب میکند.
مرزهای سیال «امر آلوده » در دارکوب چنانکه دربارٔە نخستین تجربۀ آلوده انگاری توضیح داده شد، نوزاد پیکر مادر را به این دلیل آلوده میانگارد که «من » او را تهدید میکند و نوزاد برای مشخص کردن مرز میان خود و مادر ناگزیر است پیکر مادر را آلوده بینگارد.
Beardsworth, Sara (2004), Julia Kristeva: Psychoanalysis and Modernity, New York: State University of New York Press.
Kristeva, Julia (1982), Powers of Horror: An Essay on Abjection, New York: Columbia University Press.
Kelly Oliver, New York: Columbia University Press.
New York: Columbia University Press.