چکیده:
نظریه ی کنش گفتار، از مباحث مهم کاربردشناسی در زبانشناسی، بر این پایه مبتنی است که انسان از زبان تنها برای توصیف خویش و پدیدهها بهره نمی گیرد، بلکه با تولید پاره گفتارها، اعمالی نیز انجام میدهد؛ این اعمال را کنش گفتاری مینامند.
در این جستار پس از معرفی نظریه ی کنشگفتار و پیشینه ی استفاده از آن در تحلیل آثار فارسی، به بررسی واژهی «خُنُک» در شاهنامه به عنوان یک نوع کنش گفتاری عاطفی و ترغیبی پرداختهایم. ابتدا تمام موارد کاربرد «خنک»، استخراج و طبقه بندی و سپس با روشی توصیفی- تحلیلی، بر اساس کنش منظوری موجود در فضای ابیات، به بررسی کنشگفتارهای این واژه پرداخته شده است.
برآیند تحقیق آن است که کاربردهای واژهی «خُنُک»، در دو گروه کنش های گفتاری عاطفی و ترغیبی جای می گیرد. البته مرز میان کارکردها آنچنان باریک است که با کمی تغییر در زاویه ی نگاه، امکان تاویلی متفاوت و بردن هر مورد در ذیل کارکردی دیگر میسر است.
Speech act is not only for describing the events in real world, but also for doing things. Applying this approach, this paper studied the word of chr('39')khonokchr('39') in Shahnameh, as an expressive and directive speech act.
First, we have introduced speech act theory and the works have applied this theory in Persian works. At the end, all chr('39')khonkschr('39') in shahnameh have been considered and categorized. chr('39')khonokchr('39') have repeated 42 times in shahnameh and the results show that chr('39') khonokchr('39') has expressive and directive speech acts and also has different functions and meanings in each act. Itchr('39')s worth to note that if we change our point of view, we will change our category; because there is a narrow border between their functions and meanings. This paper is the first one that has used pragmatics approach for studying the different meanings and functions of a word in Ferdowsi Shahnameh.
خلاصه ماشینی:
آستين اين نوع جملات راکه به نوعي کنش ياعمل اشاره ميکنند،کنش هايگفتارمينامدوبراين اعتقاداست که عمل ازطريق نخستين فعل جمله بيان ميشود.
آستين اين گفته هاي کنشي رااز«گفته هاي قطعي»متمايزميکند؛گفته هاي قطعي، گفته هاييهستندکه مشمول شرط صدق وکذب ميشوند؛يعنيدرست وغلط بودن آن ها درتطبيق باواقعيت قابل اثبات است ؛اماگفته هايکنشي،گفته هاييهستندکه درموردآن ها نميتوان قضاوت درست ياغلط داشت ؛بلکه ميتوان گفت که «نيک فرجام »يا«بدفرجام »اند (رمضان زاده ،١٣٨٦:٣٧).
سرل کنش هايگفتاريرا،برحسب کنش منظوريآن ها،به پنج دسته تقسيم بنديميکند: «کنش هاياظهاري»که تعهدگوينده نسبت به صدق گزارةبيان شده است .
-خنک آن که برکينه گه کشته شدنه درچنگ ترکان سرش گشته شد (همان ،د٥،٢١٦:١٥١٢) آرزويکشته شدن درميدان جنگ ؛کشته شدن درميدان جنگ ،بهترازاسيرشدن به دست دشمن است .
حسرت و آرزو کنش گفتاري«خنک »هايبه کاررفته دراين گروه نيزبيانگرآرزوست واين آرزودردل خود،حسرتينسبت به گذشته ووضع خوب ازدست رفته راجايداده است : -خنک مردبيرنج پرهيزگاربه ويژه کسيکوبودشهريار (همان ،د٦،٦٠٦:٢٤٩٠) بهرام گورازمدت عمرش باخبرشده وباوجودآن که حرص وآزنميورزدورنجياز اين ناحيه متحمل نميگردد،به سراغ گنجينه اش ميرود؛پس فردوسيآرزوييهمراه باحسرت طرح ميکند:خوشابه حال کسيکه رنج ندارد؛مخصوصااگرشهريارهم باشد.
ترغيبيهاي کلي اين گروه مبين ترغيب به انجام کارهايياست که دربرگيرندةکليات اخلاق هستند: -که فرجام هم روزتوبگذردخنک آن که گيتيبه بدنسپرد (همان ،د٦،١١٢:١٦٦٥) گروهيازسنديان خطاب به اسکندرميگويند:ازآنجاکه اين دنيافانياست ؛پس بهتر اين است که نام نيک ازانسان برجايماند.
-نهاليهمه خاکدارندوخشت خنک آن که جزتخم نيکينکشت (همان ،د٦،٢٢٥:٤٥٥) خوشابه حال کسانيکه دراين دنيانيکوکار،خوشنام ودائمادرحال انجام کارهاي نيک هستند.