چکیده:
«استعارهی مفهومی» در چارچوب معناشناسی شناختی، بر نقش تجربیّات در ساختاربخشیدن به مقولههای ذهن و ادراک مفاهیم، تأکید میورزد. فصول سال، یکی از تجربیترین حوزهها، برای تبیین جهانبینی عرفانی هستند. در این میان، توجّه مولانا بیش از همهی فصلها، به «بهار» است. پژوهش نشان میدهد، «بهار» در غزلیّات مولانا، بهعنوان یک نگاشت مفهومی کلان، با همهی نمودهای دیدنی، شنیدنی، بوییدنی، چشیدنی و بسودنی خود، در خدمت تبیین جهانبینیای شهودی و تبیین مفاهیمی چون «حق»، «غیب»، «عشق»، «عاشق»، «روح»، «تجلّی» و «وصال» است. این نگاشت مرکزی توانسته است، با بهرهگیری از جنبههای استعارهساز بهار و خوشههای تصویری مرتبط و متضادّ و نیز قدرت تناظرپذیری استعارهها، شبکهای از استعارهها را گرد خود بیافریند؛ استعارههایی که به دلیلِ وابستگی با نگاشت مرکزی، در اصالت هنری سبک مولانا و انسجام درونمتنی غزلها نقش بسزایی دارند. همچنین کاربرد این نگاشت مفهومی در بافت غزل مولانا، از نظر فکری، مولانا را عارفی اهل بسط معرفّی میکند و نشان میدهد همهی استعارههای مربوط به «بهار» خردهاستعارههایی هستند که در حمایت از کلاناستعارهی «معرفت تجربهای خوشایند و انبساطانگیز است» بهوجودآمدهاند؛ ازاینرو انبساط روحی مولانا در غزلیّات، پابهپای خوشههای استعاری پیش میرود و اصالتِ بینش را با اصالتِ سبک درمیآمیزد.
واژههای کلیدی:
The Conceptual metaphor In cognitive Linguistics, emphasizes the role of experiences in structuring the categories of mind and cognition of concepts. The seasons are one of the most experimental areas for explaining the mystical worldview. Meanwhile, Mowlana's attention is more than spring to all seasons. This research shows that "Spring" in the Mowlana's Ghazals, as mega conceptual mapping ,with all its spectacular, audible, scanty and tangible, serves the explanation of an intuitive worldview and concepts such as the truth, the unseen, the love, the lover, the spirit, the manifestation. this centeral mapping has been able to utilize the aspects of the springtime metaphor and related and conflicting visual clusters as well as the metaphorical discreteness of the metaphors, Creates metamorphoses of the crustal sculptures that play a significant role in the authenticity of the Mowlana's style and the intricacies of the ghazals due to their dependence on the central mapping of the text. Also, the use of this conceptual mapping in the context of Mowlana's Ghazals, intellectually, makes Mowlana an extension of the mystic, and display all of metaphors that allude to spring are micro metaphors for mega metaphor: "knowledge is an pleasant experience". since this spiritual extension in Mowlana's Ghazals accompanied with metaphorical clusters to bring insight into authenticity.
خلاصه ماشینی:
همچنين کاربرد اين نگاشت مفهومي در بافت غزل مولانا، از نظر فکري، مولانا را عارفي اهل بسط معرفي ميکند و نشان ميدهد همه ي استعاره هاي مربوط به «بهار» خرده استعاره هايي هستند که در حمايت از کلان استعاره ي «معرفت تجربه اي خوشايند و انبساط انگيز است » به وجودآمده اند؛ ازاين رو انبساط روحي مولانا در غزليات ، پابه پاي خوشه هاي استعاري پيش ميرود و اصالت بينش را با اصالت سبک درميآميزد.
علامي و کريمي (١٣٩٥) در مقاله ي «تحليل شناختي استعاره ي مفهومي جمال در مثنوي و ديوان شمس »، استعاره ي جمال و خوشه هاي تصويري آن را بررسي و گزاره ي «خداوند ديدني است » را به عنوان ، ژرف ساخت اين دو اثر معرفي کرده اند؛ همچنين در پايان نامه ي ندا حسيني (١٣٩٣) با عنوان بررسي مفهوم شمس در غزليات مولانا براساس رويکرد شناختي، استعاره هاي مفهومي مرتبط با شمس را بررسي و کلان استعاره ي «شمس ، خداوند است » در مرکز استعاره هاي مرتبط با شمس دانسته شده است ؛ علي کوچک زاده (١٣٩٤) نيز در پايان نامه ي خود با عنوان بررسي تطبيقي استعاره در غزليات حافظ و مولوي از منظر معنيشناسي شناختي، غزل مولانا را عرفاني دانسته است .