چکیده:
تاکنون گذشتۀ کاشان از چشم سیاحان مختلف مد نظر و واکاوی قرار گرفته، اما این شناخت از نگاه زنانه و سیاحان زن کمتر صورت گرفته است. ترسیم موقعیت کاشان در دو مقطع زمانی ناصری و پهلوی و از منظر نوشتههای دو زن (از خانوادهای فرهنگی و باستانشناس) یکی از منابع مهم شناخت کاشان است که در این جستار بررسی میشود. این واکاوی و تصویرگری همراه با نگاه انتقادی، با هدف و فرض امکان اخذ توسعه و رشد از حیث نقش عامل و ساختار (زن و شهر)، با نگاهی تاریخی و تطبیقی و خاصه از جنس زنانه صورت گرفته و منبع اولیۀ آن روز نوشتههای منتشرشده در قالب کتاب خاطرات ژان دیولافوا و تانیا گیرشمن در هنگام اقامت یا سیاحت در ایران و کاشان بوده است. از آنجایی که باارزشترین نگاهها به توسعه، از چشم و نگاه اقشار از رشد بازمانده، امکان بروز مییابد، چشمانداز زنانه اهمیت زیادی خواهد داشت. پس این یادداشتها از منظر جامعه، تاریخ، زنان، سیاست، حکومت و همچنین نقش سیلک و تلگرافخانۀ کاشان اهمیت دارد. در نهایت برخی از دلالتها و آموزههای امروزین آنها برای رشد و توسعه نیز ارائه شده است.
So far, the history of Kashan has been viewed through the eyes of many travelers, but these eyes have rarely been eyes of women travelers. Depicting Kashan’s situation in Naseri and Pahlavi era from writings of two women, who came from cultural archeologic families, is an important source of recognizing Kashan, which is analyzed in this article. This critical analysis is conducted with the assumption and purpose of development possibilities from the role of operator and structure (woman and city), and with a historical, comparative, and feminine point of view. The main sources for this inquiry are daily notes of Jane Dieulafoy and Tania Girshman when they were living our visiting Iran, which is in the form of their diary. The viewpoints of women are important because the most valuable look upon development has always been the look of those who are underdeveloped. Therefore, these notes are important from a sociological, historical, feminine, political, governmental, and also for the role Sialk and Kashan’s Telegraph house. Also, some of now a day’s reasons and teachings about development are presented in the end.
خلاصه ماشینی:
این واکاوی و تصویرگریِ همراه زن با نگاه انتقادی، با هدف و فرض امکان اخذِ توسعه و رشد از حیثِ نقش عامل و ساختار (زن و شهر)، با نگاهی تاریخی و تطبیقی و خاصه از جنس زنانه صورت گرفته و منبع اولیۀ آن روز نوشتههای منتشرشده در قالب کتاب خاطرات ژان دیولافوا و تانیا گیرشمن در هنگام اقامت یا سیاحت در ایران و کاشان بوده است.
این چشمانداز و معرفی کاشان از دید زنان بهصورت مکتوب و کلاسیک در کتاب ایران، کلده و شوش ژان دیولافوا (1371) که برای اولین بار در 1887 در پاریس چاپ شده (نشر فارسی 1332ش) و کتاب باستانشناس ناخواسته تانیا گیرشمن مبتنی است که در سال 1970 در پاریس و در ایران با نام من هم باستانشناس شدم (1389) منتشر شده است.
لذا در این جستار، نخست دو سرگذشتنامه از دو زن در دو مقطع تاریخی در ایام اقامت در کاشان تحلیل و بررسی میشود تا علاوه بر برش زدن وضع توسعۀ این شهر در دو مقطع، به توان و قدرت این دو زن برای رشد و بالندگی خود نظر افکنده و درسها و دلالتهای امروزین آن بهعنوان یکی از تجارب سیاحانه و بینالمللی برای زنان پیگیر توسعه و رشد نیز ارائه شود.
با این حال و بهرغم نقشآفرینی مهم سیرو در مطالعات باستانی ایران و مقالات متعددش و نیز حضور در هیئت همراه گیرشمنها از یک سو و نیز دعوت کونتینو به هزارۀ فردوسی در 1313ش و حتی ورود نخستین بار رومن گیرشمن به ایران جهت حفاریهای تپۀ گیان نهاوند (سال 1931) در معیت او که نقش استادی او (و نیز شماری از ایرانیان باستانشناس مانند مقدم) و سرپرستی بخش لوور را داشت (265) ذکر و توصیف چندانی از آنها در کتاب تانیا نمییابیم.