چکیده:
شیخ فضل الله نوری با درایت کامل، مشکلات پیش روی ملت ایران را خوب درک کرده بود و مسبب اصلی آن را نیز استبداد و ایادی استعمار میدانست به این علت دنبال مقید و مشروط کردن سلطنت خودکامه قاجاری بود لذا بعد از تصویب مشروطیت، شیخ فضل الله مهم ترین مسئله را در نظارت بر قانون اساسی مطرح کرد و مصر بود که تعدادی از مجتهدین طراز اول که توسط فقهاء و مراجع انتخاب می شوند بر مصوبات و قوانینی که در مجلس تصویب می شود نظارت کامل داشته باشند در این امر بر استقلال ناظرین شرع نیز تأکید داشت چون شیخ فضل الله نوری فهمی دقیق از حدود و اختیارت فقیه داشتند و در زمان غیبت حکومت و ولایت را از آن فقیه جامع الشرایط می دانستند و بر این امر قائل بودند که نواب عام امام زمان(عج) ولی امر حقیقی در جامعه اسلامی هستند گرچه در برخی زمان فقیه بسط ید نداشته و اجرای احکام نمیکند، فهم شیخ در شناخت مسائل و حوادث عصر مشروطه برگرفته از فهم عمیق و دقیق از آموزههای اسلامی و تطبیق آن بر زمان و عصر وی دارد این امر موجب تقابل شیخ با جریانات روشنفکری، استعمار و استبداد گردید؛ مقاله حاضر بر اساس مدارک تاریخی درصدد است جایگاه و کارویژه های ولایت فقیه را در جامعه اسلامی و تبع آن نظریهای اصل نظارت بر مجلس توسط ناظرین شرع را مورد بررسی قرار دهد.
The purpose of the present study is to review the special place and function of Wilayat-e
Faqih (Guardianship of the Islamic Jurist) in Islamic society and the principle of Jurists’
supervision over the parliament legislations in the ideas of Sheikh Fazlollah Noori. The
method of study is documentary research and descriptive analysis; the results showed that the
presence of Sheikh Fazlollah Noori as a leader in the constitutional revolution is the clearest
evidence for his disbelief in the royal government. He regards the Islamic jurist as the
successor of Imam Zaman and hence he opposes the king and his collaborators. He considers
all the (judiciary, executive, and legislative) officials in a legal government as the assistants
who fulfill the orders of the Islamic jurist. Compared to other Islamic scholars, Sheikh
Fazlollha Noori had a different view about the dignity and place of Islamic Jurist during the
occultation as he believed that the Islamic jurist should have authority to perform divine
rules, enjoin good, forbid evil, and finally execute Islamic orders.