چکیده:
از نخستین اعزام سپاهیان سامانی به سوی قزوین و ولایات مرکزی در سال 287 تا آخرین کوشش برای بازپس گیری قزوین در سال 335 نیم قرن طول کشید. سلطه بر قزوین به سه سبب صورت گرفت: بهانه مقابله با تعرض قوای علویان؛ حمایت خلیفه عباسی در سرکوب مخالفان سیاسی، مذهبی و توان جنگی امیر اسماعیل سامانی. بر اثر ضعف داخلی، تسلط بر قزوین تنها با تقویت حاکمان دیلمی دست نشانده ممکن بود. سرداران دیلمی در آغاز موجب تثبیت سامانیان در غرب خراسان و رضایت عباسیان شدند، ولی با گذشت اندک زمانی، همچون مدعیان بر سامانیان و در جامۀ مؤسسان دولتهای زیاریان و بویهیان سر برآوردند. تقارن میان قدرت یابی دیلمیان و تضعیف سامانیان، سبب ناکامی در استیلا بر قزوین و دیگر نواحی مرکزی ایران بود و دولت سامانیان تا پایان حیات در 395 دیگر بر قزوین دست نیافت. رفتار امیران سامانی با مردم قزوین در تاریخ ایران، نمونهای از مردمسالاری بوده است. در مقاله حاضر به این سؤال پاسخ داده میشود که تسلط پنجاه ساله سامانیان بر قزوین چه تاثیری بر اوضاع این ناحیه داشت؟
Half a century of silence in the life of political, military and social history of the Qazvin land under the Samanid dynasty has many events in it. The hectic role of this region in the run-up to the third century AH, especially in the Dilemma and Ray city, has played an important part in the history of Iran of Al-Saman and Al-Buyeh. The treatment of the Samanid emirs with the people of Qazvin has been as effective as the influence of the Samanids' art on the architecture of the dual towers of the Kharqans Qazvin. Qazvin's political and military tensions in this era as the culprit of al-Saman and the main cause of the uprising and the major upheavals of medieval Iran. Qazvin with all historical sources reporting the most prominent anecdotes of the Samanid emirates' human behavior in the Qazvin region. Here the events of Qazvin land under the control of the Samanid government, in the year 287 AH / 900 AD. To 335 A / 946 AD. Checked.
خلاصه ماشینی:
مادامی که دولت سامانیان در جهت تثبیت و اقتدار گام برمی داشت ، سرزمین قزوین به حیات سیاسی خراسان و ماوراءالنهر و امیران بخارا وابسته بود و حتی پای سامانیان در مناطق مرکزی و نواحی غربی ایران نیز باز شد؛ چنانکه امیر اسماعیل شخصاً در قزوین حاضر بود و سپاهیان او با وجود لشکرکشی ، با اهالی رفتاری مردمی نشان میدادند.
از هنگامی که زمام امور سیاسی از کف نخستین امیران سامانی اسماعیل اوّل و نصر دوم ، و وزیرانی چون ابوعبدلله جیهانی و ابوالفضل بلعمی خارج گردید، استیلای این دولت بر مناطق ری و قزوین و حتی منطقه طبرستان نیز خاتمه یافت .
او به سرعت مسیر قدرت را پیمود و بسیاری از نواحی و مناطق پیرامون نیز به فرمان او درآمد: الحاق سرزمین های پهناوری از خراسان ، سیستان ، خوارزم و حتی پیشروی در سرحدات ترک و تأیید این فتوحات از جانب خلفای عباسی ، حکومت امیر اسماعیل را به تنها دولت شرقی خلافت در پایان قرن سوم هجری تبدیل کرد.
خلافت ، مقارن تثبیت دولت سامانیان بر خراسان و قدرت یابی نصر دوم ، که توانسته بود خود را از چنگ مخالفان دربار و ناراضیان قلمرو خلاصی بخشد، استیلای سامانیان بر این مناطق را دوباره تأیید و منشور امارت این نواحی را برای آل سامان صادر کرد و خواهان واگذاری مجدد ولایات قزوین ، زنجان ، ابهر و ری به امیران سامانی شد؛ بدین بهانه که المقتدر عباسی در سال ٣١٤ یوسف ابن ابی الساج را مأمور سرکوب قرمطیان عراق کرد، اما چون یوسف از منطقه آذربایجان ، قزوین و ری پای بیرون نهاد، خلافت آن مناطق را به امیران سامانی واگذار کرد.