چکیده:
منطقه آسیای مرکزی به لحاظ پیوندهای ژئوپلیتیک و ژئواستراتژبک از اهمیت قابل توجهی برای ایران برخوردار است. این در حالی است که در سالهای اخیر دو کشور چین و روسیه نیز توجه بیشتری را به سمت آسیای مرکزی سوق داده و ابتکارات بسیاری را برای گسترش نفوذ و تایید تقدم خود ارائه کردهاند. هدف مقاله حاضر، بررسی ابعاد و ویژگیهای محور چین-روسیه در آسیایمرکزی و فرصتهایی است که راهبرد دو کشور در این منطقه پیشروی جمهوری اسلامی ایران قرار میدهند. بر این پایه، مقاله حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی به دنبال دست یافتن به پاسخی مناسب برای این پرسش است که در میان اهداف منطقهای مسکو و پکن در آسیای مرکزی، جمهوری اسلامی ایران چگونه میتواند به تامین منافع خود در این منطقه نزدیکتر شود؟ فرضیه مقاله این است که «نگرانی متقابل چین و روسیه در خصوص منافع امنیتی، اقتصادی و نهادی منجر به اتخاذ سیاستهای هماهنگ از جانب دو کشور شده این موضوع توازن منطقهای را به دنبال دارد و جمهوری اسلامی ایران میتواند در چنین فضایی با در پیش گرفتن رویکرد مشارکتگرای تدافعی به تامین منافع اقتصادی و امنیتی خود در منطقه نزدیک شود». پایههای نظری مقاله بر نظریات واقعگرایان (ساختاری) تدافعی و تهاجمی استوار است و یافتههای موجود بر اساس گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانهای، اسناد، منابع فضای مجازی و آمار و ارقام میباشد.
Central Asia is of great significance for Iran in terms of geopolitical and geostrategic links. In the meanwhile, China and Russia have also paid more attention to Central Asia in recent years and have put forward many initiatives to extend their influence and assert their superiority. This article studies the dimensions and features of Sino-Russian axis in Central Asia and the opportunities that the strategies of the two countries in this region would provide for the Islamic Republic of Iran. Based on the descriptive-analytical research method, the article looks for an appropriate answer to the question on how the Islamic Republic of Iran can get closer to the fulfillment of its interests in that region amid the regional purposes of Moscow and Beijing in Central Asia. The hypothesis is that “China and Russia’s mutual concerns about the security, economic and institutional interests have forced the two countries to adopt coordinated policies. This would bring about regional balance, as the Islamic Republic of Iran can adopt a defensive participation approach in such circumstance to get closer to the fulfillment of its economic and security interests in the region.” The theoretical pillars of the article are based upon the theories of defensive and offensive (structural) realists, and the findings are the result of data gathered from the libraries, documents, sources in the virtual space, and the statistics and figures.
خلاصه ماشینی:
بر اين پايه ، مقاله حاضر با استفاده از روش توصيفي - تحليلي بـه دنبـال دسـت يـافتن بـه پاسخي مناسب براي اين پرسش است که در ميان اهداف منطقه اي مسکو و پکن در آسياي مرکزي، جمهوري اسلامي ايران چگونه ميتواند به تامين منافع خود در اين منطقه نزديک تـر شـود؟ فرضـيه مقاله اين است که «نگراني متقابل چين و روسيه در خصوص منافع امنيتي، اقتصادي و نهادي منجر به اتخاذ سياست هاي هماهنگ از جانب دو کشور شده اين موضوع توازن منطقه اي را به دنبال دارد و جمهوري اسلامي ايران ميتواند در چنين فضايي با در پيش گرفتن رويکرد مشارکت گراي تدافعي به تامين منافع اقتصادي و امنيتي خود در منطقه نزديک شود».
در اين راستا، بررسي ابعاد مهم تـرين ابتکـارات مورد نظر دو کشور از جمله ابتکار کمربند-راه ١ چين و طرح اتحاديه اقتصادي اوراسيا روسـيه ٢ به منظور توسعه روابط با منطقه و ايجاد پيونـدهاي مـساعد ميـان ايـران و دو کـشور چـين و روسيه حائز اهميت است .
بر اين اساس ، فرصت هايي را کـه تـوازن موجـود در محور چين - روسيه در آسياي مرکزي پيش روي ايران قرار مي دهد، مورد بررسي قـرار داده و به اثبات ايـن موضـوع مـي پـردازد کـه ايـران مـي توانـد بـا در پـيش گـرفتن يـک رويکـرد مشارکت گراي تدافعي ١ به تامين منافع اقتصادي و امنيتي خود در منطقه نزديک شـود.
البته ، دو کشور چين و روسيه با وجود همکاري براي رسـيدن بـه برخـي هدف هاي مشترک در آسياي مرکزي در اين مسير هر يک رويکردهاي خاص خود را دارند، امـا در نهايت ، برآيند رويکرد متفاوت دو کـشور نيـز منجـر بـه يـک نتيجـه مـي شـود و آن تـوازن منطقه اي است .