خلاصه ماشینی:
اگر انقلاب اسلامي را به مثابه آينده و يا يك واقعه لاحقه نسبت به انقلاب مشروطيت بخواهيم در نظر بگيريم, من فكر مي كنم كه اگر بخواهيد آينده روشنگري بكند براي گذشته, لااقل در سه جنبه اين كار امكان پذير است: ييك جنبه مسأله احياگري آينده نسبت به گذشته است.
اما در مورد بخش اول, به جنبه احياگري انقلاب اسلامي نسبت به نهضت مشروطيت, نكته اي بخواهم عرض بكنم اين است كه: به هر حال, اگر وقايع نسبت به همديگر تأثير و تأثر دارند, ممكن است يك واقعه اي, واقعه ديگر را از صحنه به در بكند و يا به فراموشي بسپارد.
حالا همين بحث را اگر بخواهيم نسبت به رابطه انقلاب اسلامي و انقلاب مشروطيت نگاه بكنيم, ما مي بينيم كه تا پيش از انقلاب اسلامي, وقايع مختلفي اتفاق افتاد, كه هرچه به انقلاب اسلامي نزديك تر مي شديم, اين وقايع, به جاي اين كه بخواهند انقلاب مشروطيت را در صحنه حفظ بكنند و در زندگي روزمره ما به صورت يك حضور فعال نگهدارند, عكس آن عمل مي كردند.
بنابراين, طبيعي است وقتي كه يك حكومتِ مطلقه اي به نام پهلوي تأسيس مي شود, ديگر تحمل اين كه يك حكومتي به نام مشروطيت هم وجود داشته باشد و برمبناي حكومت مشروطه بخواهد عمل كند, وجودندارد, لذا دولت مطلقه پهلوي, به تدريج انقلاب مشروطه را پس مي زند و به فراموشي مي سپارد.
حالا بر همين اساس, من مي خواهم عرض بكنم كه پيش از انقلاب اسلامي, با واقعه اي كه بيايد انقلاب مشروطيت را به حال بياورد و امروزي بكند و در متن زندگي ما قرار بدهد, مواجه نبوديم, تا اين كه مي رسيم به انقلاب اسلامي كه به نوعي مشروطيت را احيا مي كند.