خلاصه ماشینی:
از همان زمان كه فرمان مشروطيت صادر شد و تفوق آرام ميدان داري منورالفكران نمايان شد, علماي دين براي رهايي جامعه از انديشه شبه مدرن كوشيدند و در هر شرايطي, به طريقي اين مقاومت را در برابر سيطره جويي مدرنيسم سامان دادند; يك روز با طرح مشروطه مشروعه, روزي با تشكيل دولت در تبعيد و روز ديگر با حضور در مجلس و مقاومت در برابر ظهور استبداد رضاخاني.
كليد واژه ها: مشروطيت, تمدن اسلامي, مدنيت توحيدي و نبوي, مدرنيته, مدينه مدرن, فكر ايراني و… مقدمه مشروطيت يكي از رخدادهاي مهم تاريخ معاصر ما و نقطه عطفي در بالندگي انديشه و فلسفه سياسي در ايران است, از اين رخداد اگر چه يك سده مي گذرد, اما هنوز آثار و تبعات فكري, سياسي و حتي اجتماعي آن در جامعه ايراني تجلي دارد.
پذيرش فرض گروه نخست بدان معناست كه اساسا جامعه ايراني فكري ندارد و در دوره ا نحطاط عصر كنوني تنها مي توانست پذيراي فكر مدرن باشد و البته به دليل وجود موانعي موهوم و افسونگرانه, مانند استبداد شرقي و بيگانگي جامعه ايراني با آموزه هاي دموكراتيك نتوانسته است اين ارمغان نيكو را نيز به خوبي در ايران پذيرايي كند و همين ناتواني موجب شده است ثمرات مدرنيته در ايران تعميق نگشته و ما در حال و هواي مشروطيت بمانيم.
از اين رو مي توان به يقين گفت كه نهضت مشروطيت, فصلي بنيادين در احياي تمدن اسلامي است و گرچه استبداد شبه مدرن اين نهضت را سركوب كرد و ا ز تأسيس نظام سياسي مطلوب نهضت جلوگيري كرد; اما دستاوردهاي فكري و نظري مشروطه, بسان پلي براي نظريه پردازي نيروي مذهبي در دهه هاي بعد مؤثر افتاد.