چکیده:
دکتر سروش در مقاله «صراطهای مستقیم» تلاش کرده است که از ده طریق تکثرگرایی دینی را اثبات کند. ایشان در گفتوگوها و مصاحبههایی نیز به اشکالاتی که به این دیدگاه وارد شده، پاسخ داده است. این نوشتار در پی آن است که پس از بیان اجمالی راههای دهگانه جناب دکتر سروش، به بررسی آنها بپردازد. مدعای این مقاله این است که در این راهها گاهی از مقدمات اثبات نشده یا مقدمات نادرست استفاده شده است، و گاهی استدلال، در عین استفاده از مقدمات درست، مدعا را اثبات نمیکند و یا اینکه به جای اثبات تکثرگرایی، انحصارگرایی را ابطال میکند. بنابراین هیچیک از ادله ایشان نمیتواند تکثرگرایی را اثبات کند.
Doctor Soroush has attempted in his paper, "Serathaye Mostaghim", to
prove religious pluralism through ten ways. He has also tried to resolve
the problems regarding this viewpoint and to answer the questions. The
purpose of this article is to mention briefly ten ways of Doctor Soroush
then to describe them in details. This article claims that in these ten
ways unproven premises or false premises have been used, or argument
with a true premises are not able to prove the claim, or instead of
proving pluralism, to void monopolization. So none of his arguments
can prove pluralism
خلاصه ماشینی:
کسی که میگوید تنها دین یا مذهب من بر حق است باید این پرسش را پاسخ دهد که چرا اکثریت مردم جهان بر باطلند؟ عقل ما با عقل آنان چه تفاوتی دارد که ما به خطا نیفتادهایم ولی آنان به خطا رفتهاند؟ علت این امر فریب خوردن بوده یا به دلیل این بوده که کورکورانه تقلید میکردند؟ آیا اکثریت به ضوابط حق و باطل بیاعتنا هستند یا اینکه پیرو هوای نفس یا شیطانند؟ پس ما تا موضع روشنی نسبت به عقلانیت انسانها اتخاذ نکنیم نمیتوانیم مسأله تکثر ادیان را حل کنیم.
اولاً همین «تکافؤ ادله»، به این صورت که همه انسانها قانع شوند، در اصل مسأله خدا و وجود جهان معنا و عالم غیب هم وجود دارد و عالمان بزرگی در غرب همه ادله وجود خدا را مطالعه و بررسی کردهاند و قانع نشدهاند؛ پس آیا میتوان نتیجه گرفت که ادله دو طرف مساوی است و برای مثال ملحد به اندازه دیندار بر حق است؟ همینطور اگر بپذیریم که عقل در مسأله ادیان، به تعبیر شما، پنچر است، پس هرکس بر هر دینی متولد شده، همان را باید بپذیرد و برای مثال مشرکان حجاز به سخن پیامبر اسلام (ص) گوش فرا ندهند، چرا که تنها با عقلشان میتوانند دین ارائه شده توسط پیامبر را با دین آباء و اجدادی بسنجند و اگر عقل در این زمینه کارآیی ندارد پس هیچ سنجشی در کار نیست؛ بنابراین دینداری امری نامعقول میشود.