چکیده:
در سورة الرحمن، دو آیة «فِیهِنَّ قَاصِرَاتُ الطَّرْفِ»(الرحمن/56) و «فِیهِنَّ خَیْرَاتٌ حِسَانٌ»(الرحمن/70) نسبت به سیاق پیشین خود، دچار تغییر ناگهانی در ضمیر، از مثنی به جمع شده که چرایی این دگرگونی ضمیر، مفسران را دچار چالش ساخته و پاسخهای گوناگون و ناسازگاری به این مسئله داده شده است. این پژوهش پس از ارزیابی دیدگاههای مفسران و بررسی کاستیها و سستیهای ادبی نظرهای ایشان، در پی پاسخ بدین پرسش چالشی میرود که انگیزة این هنجارگریزی متن چیست و پیوستگی این بخش متن با واژههای پیش از آن، با درنگ در گفتمان قرآنی چگونه قابل تبیین است؟ این جستار با بازکاوی دو آرایه بدیعی استخدام با «ضمیر» و تجرید با حرف «فی»، و یافتن نمونههای نغز و برجسته از این دو آرایه در قرآن، در پاسخی تازه نشان میدهد همجواری و درهمتنیدگی این دو آرایة معنوی، افزون بر زیباسازی متن، آن را چندمعنا ساخته و انسجامی لایهای به آن بخشیده است.
In ayahs 56 and 70 of Surah Ar-Rahman, by contrast to the previous context, pronouns have undergone sudden changes from dual to plural. These changes of pronouns have challenged exegetes and have raised various and inconsistent answers to this question. The present research, after evaluating commentators' views and examining the literary shortcomings and weaknesses of their views, seeks to answer this challenging question of the motive of this anomaly of the text and how the connection of this part of the text with the previous words can be explained by contemplating on Qur’anic discourse. This article, by reconsidering two literary figures of speech, Istikhdam with "pronoun" and Tajrid with the word "fi", and presenting excellent examples of these two literary devices from the Qur’an, provides a novel answer to the above-mentioned questions, which shows the proximity and entanglement of these rhetorical figures, in addition to beautifying the text, has made it polysemous and has given it layered coherence.
خلاصه ماشینی:
از این رو معنای آیه اینگونه میشود: «در آن باغ ها، همسران فروبسته چشم (همسردوست ) هستند» این برداشت ، دچار چند سستی است ؛ نخست آنکه این دیدگاه نمیتواند پاسخ دهد چرا در آیات قبل ، همچون «فیهِما عَینانَِ تجْرِیان ِ»(رحمن /٥٠) و «فیهِماِ منْ کُلِّ فاکِهَۀٍ زَوْجان ِ»(رحمن /٥٢) نیز به جای ضمیر «هما»، ضمیر جمع «هُن ّ» نیامده و چرا در آیۀ محل بحث ، یکباره ضمیر «هُن ّ» آمده است ؟ اشکال دیگر آنکه أفصح در زبان عربی آن است که اگر معنای ارجاعی ضمیر، جمع غیرعاقل ده به بالا(جمع کثرت ) باشد، ضمیر «ها» بیاید؛ نه «هن ّ»(فراء، ١٩٨٠: ج ١، ٤٣٥؛ شیخ زاده ، ١٤١٩: ج ٧، ٣٨٩؛ ابوحیان ، ١٤٢٠: ج ٥، ٤١٥؛ ١٤٢٠: ج ٩، ٣٠٨؛ صبان ، ١٤٢٥: ج ١، ١٠٠)؛ همچون آیات «جَنَّاتٍَ تجْری منْ َتحِْتهَا اْلأَْنهارُ»(بقره /٢٥) و «جَنَّاتٍَ لهُمْ فیهاَ نعیمٌ مُقیم ٌ»(توبه /٢١) که در آنها به جمع غیرعاقل بالای ده ، ضمیر «ها» بازگشته است ؛ بنابراین ، این برداشت را نمیتوان به سادگی پذیرفت ٢-٢.
هرچند برخی بلاغت پژوهان ، همچون ابن اثیر(٦٣٧ق )، با بررسی چند نمونۀ تجرید، این شگرد ادبی را تشبیه مُضمَر دانسته اند(ابن اثیر، ١٤٢٠: ج ١، ٤٢٧؛ دادبه ، بیتا: ٥٧٩)؛ اما پیش از ایشان ، فرآیند نمونه های گوناگون این شگرد ادبی مورد توجه عبدالقاهر جرجانی(٤٧١ق ) قرار گرفته است و با آنکه نامی از آرایه تجرید نمیآورد، ولی هشدار میدهد عملکرد تجرید با تشبیه و استعاره متفاوت است ؛ برای نمونه وی با پرداختن به آیۀ «َلهُمْ ِفیها دارُ اْلخُلْدِ»(برای ایشان در آتش دوزخ ، سرای جاویدان است )(فصلت / ٢٨» میگوید معنای آیه ، تشبیه آتش به سرای جاوید نیست ؛ زیرا آتش ، همان سرای جاوید است (جرجانی، ١٤٢٢: ٢٣٨).