چکیده:
هانس رایشنباخ در نظریۀ نسبیت و معرفت پیشین (1920) و پیدایش فلسفۀ علمی (1951) از احکام تألیفی پیشینِ کانت دو برداشت یا خوانش متضاد دارد. کتاب نخست، خواستار بازاندیشی تألیفی پیشین از طریق نظریۀ نسبیت، اما اثر دوم، به دنبال ردّ این احکام است. رایشنباخ در 1920، با تفکیک میان اصول موضوعۀ ارتباط و اصول موضوعۀ هماهنگی، دو برداشت متفاوت از امر پیشین کانت ارائه نمود: 1. ضروری و غیرقابل تجدیدنظر، 2. سازندۀ متعلق شناخت. رایشنباخ با نپذیرفتنِ معنای نخست، معنای دوم را نگه میدارد و آن را آموزهای اینشتینی میداند. او اثباتگرایی متقدم را به دلیل عدم توجه به نقش اصول موضوعۀ هماهنگی در فلسفۀ علم سرزنش میکند. اندیشههای رایشنباخ دربارۀ پیشینِ نسبیشده از چند جهت قابل تأمل و بررسی است: 1. اتخاذ رویکرد مابین کانت و تجربهباوری متقدم در بازنگری تألیفی پیشین به پیشین نسبیشده، 2. دستیابی به یک ایدهآل فلسفۀ علمیِ قطعی، علیرغم نقد به مطلقانگاری کانت، 3. بیتوجهی به اختلاف در کارکرد مفهوم قرارداد نزد پوانکاره و اثباتگرایان منطقی، 4. غفلت از پیوند نظریۀ نسبیت اینشتین با احکام تألیفی پیشینِ کانت، 5. نداشتنِ الگویی مشخص جهت تفکیک اصول پیشین از اصول تجربی. هدف این نوشتار، بازسازی، تکمیل و توسعۀ نظریۀ پیشینِ نسبیشدۀ رایشنباخی در روششناسی علم است.
Hans Reichenbach has two contrast readings in The Theory of Relativity and APrioriKnowledge (1920) and TheRiseonScientific Philosophy (1951) from Kant's synthetic a priori judgments. The second book rethinking synthetic a priori through the theory of relativity, but The first book seeks to reject these judgments. in 1920, by the distinction between axioms of connection and coordination, he presented two different conceptions of Kant's the a priori: 1. Necessary and unrevisable, 2. The constitutive object of knowledge. Reichenbach maintains the second meaning by rejecting the first meaning and knows it an Einstein doctrine. He blames early positivism for not paying attention to the role of axioms of coordination. Reichenbach's ideas about relativized a priori can reflect and consider: 1. Choosing an approach between Kant and earlier empiricism in the review of synthetic a priori to relativized a priori, 2. Accessing an ideal of definitive scientific philosophy despite critique on Kant's absolutism, 3. inattention to differences in the concept of the convention with Poincare and logical positivists, 4. Neglecting from link Einstein's theory of relativity with Kant's synthetic a priori, 5. Lack of a clear pattern for separating the principle a priori from the principle experimental. The purpose of this paper is to reconstruct, completion, and development Reichenbach's theory of relativized a priori in the methodology of science.
خلاصه ماشینی:
(7–8 نظريۀ نسبيت و معرفت پيشين (The Theory of Relativity and A Priori Knowledge) (١٩٢٠) و پيدايش فلسفۀ علمي (The Rise on Scientific Philosophy) (١٩٥١) رايشنباخ ناشي از اين نيازها با دو نگرش متفاوت نوشته شدند.
نخست ، نظريۀ نسبيت و معرفت پيشين همان گونه که در مقدمه بيان شد، دليل پذيرش احکام تأليفي پيشين کانت ، البته با ايجاد يک بازسازي در اين احکام توسط رايشنباخ در ١٩٢٠ ارائۀ راه حلي به منظور تلاش براي تلفيق و هماهنگي نگرش کانتي شناخت علمي (طرفدران اصالت پيشين کانتي، افرادي چون هرمان کوئن ، پل ناتورپ و ارنست کاسيرر) با موافقان نظريۀ نسبيت است .
اما اصول موضوعۀ هماهنگي هنوز در معناي دوم پيشين اند؛ زيرا اگر آن ها تقدم صوري نداشته باشند، نظريه هاي رياضياتي ما هيچ گونه مضمون تجربي، يعني هيچ گونه تناظر با واقعيت فيزيکي نخواهند داشت ؛ مثلا بدون اصل هم ارزي در نظريۀ نسبيت عام ، هندسۀ مجرد چهاربعدي فضا-زمان که معادلات اينشتين به آن تعين ميبخشد، تماما در حوزة رياضيات محض خواهند ماند و در اين صورت ، اين هندسه سخني نيز دربارة پديدارهاي فيزيکي و تجربي، نظير گرانش نخواهد داشت ؛ پس بنا بر نظر رايشنباخ ، هنوز به يکي از معاني مهم اصول پيشين موجود در اصطلاح اوليۀ کانت ، يعني اصول پيشين سازنده نياز داريم .
مفهوم قرارداد پوانکاره که اثبات گرايان منطقي به منظور دفاع فلسفي از نظريۀ نسبيت از آن استفاده ميکردند، بيشتر شبيه به فلسفۀ استعلايي کانت در خصوص هندسه است ، حال آن که اين اثبات گرايان همواره به دنبال رد تأليفي پيشين کانتي بودند.