چکیده:
موضوعات هستیشناختی یکی از ارکان شناخت دیدگاههای عرفانی و تبیین تفاوت سنتها و مشربهای عرفانی است. درواقع، نظر عارفان در باب هستی بر آرای آنها را در باب دیگر مسائل اثر میگذارد و اعمال و معاملات آنها را جهت میدهد. بر همین مبنا پرسش مهم و اساسی در این باب آن است که موضوعات مربوط به شناخت هستی در منظومۀ فکری عارفان مختلف بر چه اصولی استوار شده و چگونه است. در این مقاله الگوها و مصادیق مربوط به هستیشناسی در دیدگاه عارفان سنت اول و دوم عرفانی تحلیل شده است. یافتهها نشان میدهد عارفان این دو سنت در باب هستی اختلافِنظر اساسی دارند: عارفان سنت اول مبانی هستیشناختی خود را به تبع فیلسوفان و متکلمان بر پایۀ نظریۀ وسائط استوار ساختهاند؛ اما عارفان سنت دوم نهتنها در تبیین هستی به این نظریه معتقد نیستند؛ بلکه گاه بهشدت با این نظریه و قائلان به آن مخالفت کردهاند.
Ontological issues are one of the pillars of understanding mystical views and explaining the differences between mystical traditions. In fact, the mystics' view of the universe influences their views on other issues and directs their actions and transactions. Accordingly, the important and fundamental question in this regard is what are the principles of the issues related to the understanding of universe in the intellectual system of different mystics? In this article, patterns and examples related to the ontology in the point of view of mystics of the first and second mystical traditions are analyzed. The findings show that the mystics of these two traditions have a fundamental difference of opinion about the universe: following philosophers and scholars of Kalam, the mystics of the first tradition have based their ontological foundations on the theory of Vasa’et, but the mystics of the second tradition not only do not believe in this theory, they have opposed this theory and those who believe in it.
خلاصه ماشینی:
يافتـه هـا نشـان مـي دهـد عارفـان ايـن دو سـنت در بـاب هسـتي اختلاف نظر اساسي دارند: عارفان سـنت اول مبـاني هسـتيشـناختي خـود را بـه تبـع فيلسوفان و متکلمان بر پايۀ نظريۀ وسائط استوار سـاخته انـد؛ امـا عارفـان سـنت دوم نه تنها در تبيين هستي به اين نظريه معتقد نيستند؛ بلکه گاه به شدت با ايـن نظريـه و قائلان به آن مخالفت کرده اند.
بـراين اسـاس ، ابتـدا ديدگاه عارفان سنت اول در باب هستي و ارتباط اين ديدگاه با نظريـات فلسـفي کلامـي رايج در آن دوره دربارٔە هسـتي تبيـين مـي شـود و پـس از آن آراي عارفـان سـنت دوم عرفاني دربارٔە هستي شرح و بيان خواهد شد.
برخي از مهم ترين آنها که بـا موضـوع ايـن مقالـه ارتبـاط بيشتري دارند، بدين شرح هستند: «عرفان عملي و نظري يا سنت اول و دوم عرفاني ؟ (تأملي در مباني تصـوف و عرفـان اسلامي )» (١٣٨٩)؛ «تاريخ تصوف (٢)» (١٣٩٤) و «شيؤە تبيين سنت و مشـرب عرفـاني نمونۀ مطالعاتي : عزيز نسفي » (١٣٩٦).
در آثار مذکور مباني و کليات مربوط به سنت هاي اول و دوم عرفاني تبيين شده است و نويسندگان در اين مقاله به شـکلي خـاص مبحـث «هستيشناسي در دو سنت عرفاني » را شرح و بيان کرده اند.
مراد از بيان اين نکتـه آن اسـت کـه آنهـا خـود را ماننـد فلاسفه ، متکلمان و عارفان سنت دوم نيازمند و مقيد نميديدند که هستي و جايگـاه آن را براي طرح ديدگاه هاي عرفاني خود به صورت نظاممند تبيين کنند.
مبناي ديدگاه پيروان سنت اول عرفاني دربارٔە هستي نظريه اي است بـه نـام سلسـلة الترتيب يا نظريۀ وسايط که اهل حکمت و متکلمان نيز بدان اعتقاد داشتند.