چکیده:
طلاق عاطفی بهعنوان یکی از متغیرهای مؤثر در روابط فرازناشویی و طلاق قانونی تحت تأثیر عوامل مختلفی ازجمله نیازهای بنیادین روانشناختی، انتظارات زناشویی و عملکرد خانواده قرار دارد. پژوهش حاضر با هدف ارایه مدلی برای پیشبینی طلاق عاطفی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی، انتظارات زناشویی و عملکرد خانواده انجام شد. بدین منظور از بین کلیه زنان متاهل شرکتکننده در کلاسهای آموزش خانواده در شهر ابهر که در محدوده سنی 50- 25 قرار داشتند، 248 نفر انتخاب شدند. از شرکتکننده ها خواسته شد مقیاس نیازهای بنیادین روانشناختی (BNSG-S)، ابزار سنجش خانواده (FAD)، پرسشنامههای انتظارات زناشویی (MEQ) و طلاق عاطفی (EDQ) را تکمیل کنند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین نیازهای بنیادین روانشناختی و انتظارات زناشویی با طلاق عاطفی همبستگی منفی و بین عملکرد خانواده و طلاق عاطفی همبستگی مثبت وجود دارد. همچنین رابطه نیازهای بنیادین روانشناختی و عملکرد خانواده منفی و معنادار بود. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که نیازهای بنیادین روانشناختی بهطور غیرمستقیم از طریق عملکرد خانواده بر طلاق عاطفی تأثیر دارد. انتظارات زناشویی هم بهطور مستقیم و هم بهطور غیرمستقیم از طریق عملکرد خانواده بر طلاق عاطفی تاثیرگذار بود. همچنین مشخص شد که عملکرد خانواده بر طلاق عاطفی تأثیر دارد. بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که رابطه نیازهای بنیادین روانشناختی و انتظارات زناشویی با طلاق عاطفی یک رابطه خطی نیست و عملکرد خانواده میتواند در این رابطه نقش واسطهای داشته باشد.
Emotional divorce, as an essential factor in extramarital relations and legal divorce, is influenced by different variables such as psychological basic needs, marital expectations and family function. This study was carried out to provide a model for predicting emotional divorce based on psychological basic needs, marital expectations and family functioning. 248 married women (age 25-50) were selected from the participants in family training programs in Abhar. They completed the Basic Needs Satisfaction in General Scale (BNSG-S), the Family Assessment Device (FAD), the Marital Expectations Questionnaire (MEQ) and the Emotional Divorce Questionnaire (EDQ). The results showed negative correlations between psychological basic needs and marital expectations and emotional divorce as well as positive correlations between family function and emotional divorce. Also, psychological basic needs and family function were significantly correlated. Results of path analysis showed that psychological basic needs could affect emotional divorce indirectly through family function. Marital expectations exerted both a direct and an indirect effect, through family functionon emotional divorce. It was also shown that family function had an impact on emotional divorce. The findings suggest that the relations between psychological basic needs, marital expectations and emotional divorce are not linear and family function could play a moderating role in these relations.
خلاصه ماشینی:
پیشبینی طلاق عاطفی بر اساس نیازهای بنیادین روانشناختی، انتظارات زناشویی و عملکرد خانواده Predicting emotional divorce based on psychological basic needs, marital expectations and family function ذبیحاله خان محمدی1 مشاوره سعیده بزازیان2*، مجتبی امیری مجد3 و محمد قمری4 Zabihallah Khan Mohamammadi Counseling Saeideh Bazzazian, Mojtaba Amiri Majd & Mohammad Ghamari Islamic Azad University, Abhar Branchدانشگاه آزاد اسلامی، واحد ابهر طلاق عاطفی بهعنوان یکی از متغیرهای مؤثر در روابط فرازناشویی و طلاق قانونی تحت تأثیر عوامل مختلفی ازجمله نیازهای بنیادین روانشناختی، انتظارات زناشویی و عملکرد خانواده قرار دارد.
بر اساس یافتههای این پژوهش میتوان نتیجه گرفت که رابطه نیازهای بنیادین روانشناختی و انتظارات زناشویی با طلاق عاطفی یک رابطه خطی نیست و عملکرد خانواده میتواند در این رابطه نقش واسطهای داشته باشد.
چکیده: واژههای کلیدی: نیازهای بنیادین روانشناختی، انتظارات زناشویی، عملکرد خانواده، طلاق عاطفی Abstract: Emotional divorce, as an essential factor in extramarital relations and legal divorce, is influenced by different variables such as psychological basic needs, marital expectations and family function.
با استناد به مبانی نظری و یافتههای پژوهشی که ذکر شد، میتوان پیشبینی کرد که ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی و انتظارات زناشویی با طلاق عاطفی رابطه دارند؛ رابطهای که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت.
بنابراین یکی از اهداف پژوهش حاضر بررسی نقش واسطهای عملکرد خانواده در رابطه بین ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی و انتظارات زناشویی با طلاق عاطفی بود.
نتایج این پژوهش نشان داد که ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی و انتظارات زناشویی بهطور غیرمستقیم و از طریق تاثیرگذاری بر عملکرد خانواده میتواند بر طلاق عاطفی تاثیر گذارد.