چکیده:
هدف: پژوهش حاضر درصدد پاسخگویی به این سوال بود که اساسا سیاست چه تاثیری بر روند توسعۀ سیاسی و به دنبال آن، تحقق جامعۀ مدنی منتج از آن در ایران داشته است. روش: در این تحقیق از روش کیفی برای سنجش فرضیۀ پژوهش استفاده شد تا مفاهیم سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در بافت طبیعی خود بررسی شوند. ماهیت تحلیلهای پژوهشگر در این رویکرد، بیشتر مبتنی بر سعی در توصیف و تحلیل موضوع بوده است. یافتهها: وابستگی دولت به نظام ایلتباری، رویکرد مبتنی بر تابعیت (قیّممآبانه) به آحاد جامعه، همپذیری، عدم تکثّرگرایی و روشنفکری معیوب ناشی از روشنفکران ناکارامد، از جمله علل عمده و موثر در عقیم ماندن فرایندهای توسعۀ سیاسی و به تبع آن، عدم تحقق جامعۀ مدنی در ایران بوده است که یا بر دولت تحمیل شده یا به عنوان سیاست متخذه از سوی آن در کشور اعمال شده و عرصۀ فعالیت و تلاش دولت را به منظور تحقق توسعۀ سیاسی در کشور محدود کرده است. نتیجهگیری: با در نظر گرفتن یافتههای تحقیق و این فرض که نقش دولت و سیاستهای دولتی، امری لازم در روند توسعۀ سیاسی ایران بوده، به این نتیجه میرسیم که دستیابی به جامعۀ مدنی نیازمند بسترسازیهایی است که دولت باید برای تحقق توسعۀ سیاسی و نمایان شدن حاصل آن، که همان جامعۀ مدنی است، فراهم کند.
Objectives: The present study tries to answer the question of what the policy essentially has on the political development process, followed by the realization of the civil society resulting from it, in Iran and it follows that the role of government policy on the occurrence of civil society and the formation of civil society has been significant. Method: In this study, a qualitative method to measure the proposed hypothesis is used to examine the political, cultural and social concepts in their natural context and the nature of researcher analyses in this approach is more focused on trying to describe and analyze the subject. Results: The findings indicate that factors such as the government's dependence on the Tribalism system, the approach based on adherence (paternalism) to different sectors of society, the acceptance of one another, the lack of political pluralism and the consequent lack of civil society in Iran are imposed or imposed on the state, and limited the activity and effort of the government in order to realize the political development in the country. Conclusion: Finally, considering the above issues and assuming that the role of government and government policies is essential in the Iranian political development process, it follows that the achievement of civil society needs the underpinnings that the government should provide for the realization of political development and coming from which is the civil society. Objectives: The present study tries to answer the question of what the
خلاصه ماشینی:
يافته ها: وابستگي دولت به نظام ايل تباري، رويکرد مبتني بر تابعيت (قّيم مآبانه ) به آحاد جامعه ، هم پذيري، عدم تکّثرگرايي و روشنفکري معيوب ناشي از روشنفکران ناکارامد، از جمله علل عمده و مؤثر در عقيم ماندن فرايندهاي توسعۀ سياسي و به تبع آن، عدم تحقق جامعۀ مدني در ايران بوده است که يا بر دولت تحميل شده يا به عنوان سياست متخذه از سوي آن در کشور اعمال شده و عرصۀ فعاليت و تلاش دولت را به منظور تحقق توسعۀ سياسي در کشور محدود کرده است .
(همان) د) برايند توسعۀ سياسي در جامعۀ مدني؛ روند و فرايند توسعه به معناي فراهم شدن زمينه هاي لازم براي بروز و ظهور ظرفيتها و قابليتهاي عناصر مختلف در اجتماع و ميدان يافتن آنها براي دستيابي به پيشرفت و افزايش تواناييهاي کمّي و کيفي سياسي، اقتصادي و اجتماعي در بطن جامعه و حکومت است .
(محمدي، ١٣٧٤: ١١) هـ) نقش و تأثير سياست در تحقق جامعۀ مدني توسعه نيافته در ايران دولت به عنوان نهادي که در يک قلمرو ملي، آشکارا مرزبندي شده و از انحصار کاربرد خشونت (اميراحمدي، ١٣٧٢: ٤)، با وزارتخانه ها و نهادهاي قانونگذار، دستگاه ديواني، ارتش ، احزاب سّياس و بنگاههاي اقتصادي بخش عمومي برخوردار است ؛ تأثير و نقش برجسته اي در توسعۀ سياسي و روند آن در کشور دارد؛ به طوري که اگر دولت کارشکن باشد، فعالانه در راه توسعه مانع تراشي خواهند کرد و در برابر اصلاحات ساختاري و جنبشهاي ملي مقاومت کرده و کشور را به ورطه رکود، توسعه نيافتگي و استبداد خواهد کشاند.
“The Study of the Grounds for the Development and Expansion of Civil Society in Iran from the Conditional Revolution until 2011”.