چکیده:
نهاد «امربهمعروف و نهی از منکر» ازجمله نهادهایی است که جایگاه ویژهای در سیاست جنایی اسلام دارد. این نهاد، علاوه بر اینکه نمونه بارز سیاست جنایی مشارکتی محسوب میشود، با تأثیرگذاری بر تمام مراحل شکلگیری پدیده مجرمانه، نقش آن در اصلاح جامعه، پیشگیری از وقوع جرم، و نیز سلطه آن بر تمام روابط اجتماعی، باعث شده که امربهمعروف و نهی از منکر از جایگاه ویژهای در جرمشناسی اسلامی و پیشگیری از جرم در اسلام برخوردار باشد. با توجه به اینکه در تحلیل عملکرد این نهاد نگاه تعبدی غلبه داشته و کارکردهای دیگر آن در امر پیشگیری و نیز کنترل اجتماعی، مورد غفلت قرار گرفته، بنابراین در این نوشتار تلاش شده تا رویکرد جدیدی نسبت به این نهاد ارائه گردد. از آنجا که آثار این نهاد حتی در آثار تألیفی غیردینی نیز مورد توجه قرارگرفته است، سعی بر این شده که تا با بررسی مقایسهای بین نظریههای جرمشناختی که اشتراکات نظری یا کاربردی با نهاد «امربهمعروف و نهی از منکر» دارند، ابعاد جرمشناختی آن مورد موشکافی قرار گیرد. بر این اساس ضمن تحلیل عناصر نهاد امر به معروف، وجوه اشتراک این نهاد با آموزههای نظریهی پنجرههای شکسته، کنترل اجتماعی، یادگیری، تقلید، معاشرتهای ترجیحی و همبستگی اجتماعی مورد تحلیل قرار گرفته است. در کنار آن وجوه افتراق و خلاءهای این نظریات در انطباق با کارکرد امربهمعروف و نهی از منکر مورد توجه قرار گرفته است.
The "Commanding Right and Forbidding Wrong" is among the institutions that have a special place in Islamic criminal policy. This institution, also is one of typical Collaborative criminal policy, influencing all stages of the formation of criminal phenomenon, its role in reforming society, crime prevention, and control of all social relations, make that definitely special in Islamic criminology and crime prevention in Islam. Since the effect of this institution, even in the works of authorship secular also been considered, has been tried to study a comparison between the Criminological Theories that have subscription theoretical or practical with the "Commanding Right and Forbidding Wrong" with dimensions’ criminology in need of close contemplation and examination. Based on the analysis of the elements of Commanding Right and Forbidding Wrong, it’s similarities with the teachings of Broken windows theory, social control, Social learning theory, imitation theory, differential association and social cohesion is analyzed. Besides the difference and gaps in the functioning of Commanding Right and Forbidding Wrong, ideas in conformity has been considered.
خلاصه ماشینی:
اين نهاد، علاوه بر اينکه نمونه بارز سياست جنايي مشارکتي محسوب مي شود، با تأثيرگذاري بر تمام مراحل شکل گيري پديده مجرمانه ، نقش آن در اصلاح جامعه ، پيشگيري از وقوع جرم ، و نيز سلطه آن بر تمام روابط اجتماعي ، باعث شده که امربه معروف و نهي از منکر از جايگاه ويژه اي در جرم شناسي اسلامي و پيشگيري از جرم در اسلام برخوردار باشد.
درواقع ، وقتي پنجره اي از يک ساختمان مي شکند و بـه موقـع تعميـر نشـود، به زودي کل ساختمان منهدم مي شود زيرا رهگذران وقتي مي بيننـد شيشـه اي شکسـته و تعمير نشده ، مي توانند اين تحليل را داشته باشند که کنترلـي نسـبت بـه ايـن سـاختمان وجود ندارد و يا خالي از سکنه مي باشد و اين به ديگران مي تواند اين معنا را دربرداشته باشد که اگر آن ها نيز بخواهند کار خرابکارانه اي انجام دهند، بـا واکـنش کسـي روبـرو نخواهند شد؛ مثل همين است نسبت به جامعه ؛ يعنـي بـه منظـور پيشـگيري ، طبـق ايـن نظريه ، بهترين راه اين است که به محض شکسته شدن اولين هنجار، فورا با هنجارشـکن برخورد لازم صورت گيرد؛ ( ,Sigel٢٠١١ :١٥٠) زيرا وقتي چنين برخـوردي صـورت نمي گيرد، به اين معنا است کـه در جامعـه ، کنترلـي وجـود نداشـته و مـي توانـد باعـث تحريک ساير مردم به ويژه آن هايي باشد که نيت و انگيزه مجرمانه اي نيز دارند.
شايد يکي از دلايل اصلي اهميت نظارت و کنترل اجتماعي نيـز وجـود همـين محبـت است ؛ وقتي در جامعه ، افراد برادر يکديگر محسوب شده و نسبت به هم محبت دارنـد، اين نظارت و کنترل اجتماعي که مي تواند در قالب امربه معروف و نهي از منکر صـورت گيرد، از روي محبت بوده و در صورت نهادينـه شـدن ايـن محبـت و فرهنـگ ، چنـين کنترلي ، فضولي تلقي نشده و فرد نهي شونده يا امر شـونده نيـز آن را در راسـتاي خيـر خود تلقي مي کند.