چکیده:
با شنیدن صدای گامهای منطق حقوقی در دهلیز جستارها و پژوهشهای ادبی، روزنهای تازه در برابر ما باز خواهد شد. حقوقدانی که ادیب و سخن شناس است و خود نیز از ذوق سرودن چکامه برخوردار است، بیگمان در ارزیابی، نقد و واکاوی آثار ادبی کامیاب از آب بیرون میآید. سنجهها و معیارهای کسی که با منطق و فلسفۀ حقوق و مفهومهای دانشهای وابسته به دادرسی آشناست با دیگران جداییهای آشکار و برجستهای دارد. استاد جعفری لنگرودی به گواهی گونه گون نوشتههایش در دوشاخۀ حقوق و فرهنگ و ادب فارسی و اسلامی نه تنها در میدان حقوق از یکه تازان دیرین ایران است، که در پژوهشهای ادبی و فرهنگی نیز از سرآمدان به شمار میآید. با این همه، استاد جعفری لنگرودی را بیشتر برای کارهای سترگ و رنگارنگی که در زمینه و پهنۀ حقوق خصوصی پدید آورده است، میشناسند. در این گفتار کوشیدهام تا چهرۀ او را در پهنۀ ادب فارسی و روش ویژۀ او را در بازشناسی واژگانی به بررسی گیرم.
Encountering the steps of legal logic in literary studies, a new path would be opened against us. The lawyer, who is an orator and has a taste of poetry, can be successful in the analysis and criticism of literary works. The criterion of a person, who is familiar with the philosophy and logic of law and the concept of the knowledge affiliated to trial, is separated from others. Professor Jafari Langarudi, based on the various natures of his writings in two branches of law, culture, and Persian literature and Islamic branch is not only one of the pioneers in Iran, but also is one of the heads in literary and cultural studies. However, Jafari Langarudi is known for his various works in the field of private law. In this study, the particular method of Jafari Langarudi in vocabulary recognition is analyzed.
خلاصه ماشینی:
استاد جعفری لنگرودی پای منطق حقوقی را در استدلالهای ادبی و فرهنگی به پهنۀ منطق ادبی باز میکند و میکوشد تا نشان دهد که دانش واژه نگاری و واژهشناسی، که امروزه با جنبشی بزرگ همراه و دامنگیر جستارها و گفتارهای ادبی و چاشنی آنها شده است، خواستار ژرفاندیشی در استدلال ادبی است.
بر پایۀ قاعده همانندها و همسانها، استاد جعفری لنگرودی بر این سخن میرزا محمد قزوینی (یادداشتها، جلد3، ص 44) خرده میگیرد آنجا که میگوید: «واژۀ اگر چنانچه» از عبارت فقهی ترجمه شده است و پیشینۀ کاربرد آن فراتر از سدۀ 2 دهمهجری نیست و «اگر چنانکه» پیشتر از آن به کار رفته است: اولاً؛ هر دو واژه از سرچشمۀ واحد سیراب میشوند: بسیار بعید است که «اگر چنانکه» را چند قرن پیشتر، از آن عربی ترجمه کرده باشند و پس از گذشتن چند قرن (با توجه به استعمال اگرچنانکه در قابوسنامه) اگر چنانچه را ترجمه کرده باشند.
استاد جعفری لنگرودی در نمونهای از امارۀ ادبی بهسراغ ادبیات تطبیقی (یا درستتر بگوییم: ادبیاتسنجشی) میرود و در اینجا دو واژۀ «خُوار» (بانگ بلند و رسا) تازی و «هَوار» (داد و فریاد) فارسی را میسنجد و سپس به این دستاورد میرسد که یکی از این دو، اصل است و دیگری برگفته و آمیخته، زیرا هر دو واژه چهار حرفی است؛ در سه حرف از چهار حرف اشتراک دارند؛ پیوند مخرجهای دو حرف «هـ -خ».
هنگامی که به شاهکار ماندنی استاد جعفری لنگرودی -فرهنگ آزادگان برابر نامگذاری خود- بر میخوریم، که چشم به راه چاپ و نشر مانده است، با شگفتی: زیر واژۀ «آبدست» (جلد اول، ص9) میخوانیم: آبی در آبدستان است برای شستن دست قبل از خوردن غذا.