چکیده:
در مقاله پیش رو، کوشیده ایم تا مقایسه ای میان دیدگاه های ابن سینا و ملاصدرا درباره ادراک های باطنی انجام دهیم. ازآنجاکه ابن سینا نفس نباتی و حیوانی را جسمانی می دانسته، قوای ادراکی باطنی را نیز جسمانی و منطبع در ماده (بدن) به شمار آورده و برای هرکدام در مغز محلی معین کرده است؛ درحالی که ملاصدرا نفس نباتی و حیوانی را غیرجسمانی می داند و بر تجرد نفس حیوانی برهان اقامه می کند. ملاصدرا قوای ادراکی باطنی را نیز مجرد از ماده می داند و محل هایی را که برای هرکدام در مغز مشخص شده است، صرفا مظاهر آن قوا و محل حصول استعداد آنها در نظر می گیرد. البته در ارایه تعریف، کارکردها و اثبات قوای ادراکی باطنی میان این دو فیلسوف شباهت بسیاری به چشم می خورد. سرانجام، دیدگاه ملاصدرا درباره ادراک های باطنی به عنوان نظر جامع که هم جنبههای مادی ادراک را به رسمیت می شناسد و هم وجه غیرمادی بودن آن را دربر می گیرد، معرفی می شود.
This paper seeks to identify Avicenna & Mulla Sadra’s viewpoint on esoteric perceptions. Since, Avicenna considered the vegetable and animal souls to be physical, he also considers esoteric perceptual powers as physical, and imprinted in matter (body), and hence he specified a location for each in the brain; but Mulla Sadra considers the vegetable and animal souls to be nonphysical, and thus he has argued for the abstractness of the animal soul. Mulla Sadra also considers esoteric perceptual powers to be abstract from matter, and hence considers the specified location in the brain as the mere manifestations of those powers and a place for the realization of their faculty. Of course, there are many similarities between these two philosophers in defining, functioning and proving the esoteric perceptual powers. Recognizing the material and immaterial aspects of perception, Mulla Sadra's view on esoteric perceptions seems to be more comprehensive than Avicenna’s point of view.
خلاصه ماشینی:
ازآنجاکه ابنسینا نفس نباتی و حیوانی را جسمانی میدانسته، قوای ادراکی باطنی را نیز جسمانی و منطبع در ماده (بدن) بهشمار آورده و برای هرکدام در مغز محلی معین کرده است؛ درحالیکه ملاصدرا نفس نباتی و حیوانی را غیرجسمانی میداند و بر تجرد نفس حیوانی برهان اقامه میکند.
ملاصدرا قوای ادراکی باطنی را نیز مجرد از ماده میداند و محلهایی را که برای هرکدام در مغز مشخص شده است، صرفاً مظاهر آن قوا و محل حصول استعداد آنها در نظر میگیرد.
قوه واهمه قوهای است که معانی غیرمحسوس جزئی را از میان صور حسی ادراک میکند و حکم میدهد که مثلاً باید از گرگ فرار کرد یا فرزند را دوست داشت (همان، ص95).
ملاصدرا این دلیل را بیاشکال نمیداند و دو نقد به آن دارد: الف) عقل در انسان، وهم در حیوان، جامع تمام قوای مُدرِکه هستند و این دو (عقل و وهم) در انسان و حیوان بهکارگیرنده قوا هستند و در حکم به اینکه این شیء سفید و شیرین است، کفایت میکنند و دیگر نیازی به حس مشترک نیست؛ ب) وقتی انسان کلی را تعقل میکنیم و شخص معینی از انسان را میبینیم، اگر حاکم بر دو چیز، ناگزیر باید آن دو را بالذات درک کند، پس لازم است در اینجا قوه درککنندهای غیر از حس باشد؛ زیرا عقل منحصر در کلیات است و حس محدود در جزئیات؛ درحالیکه لازم و ملزوم باطلاند (همو، 1981، ج8، ص206-207).
ابزار این قوه همه مغز است؛ زیرا سایر قوا را استخدام میکند و در حیوان رئیس مطلق است، اما محل اختصاصی آن، لایه اوسط، به منظور بهکارگیری متخیله است (همو، 1422، ص237).