چکیده:
ماندالا از کهنترین نمادهای بشری و بیانگر منشا آفرینش است که بر اساس نظم میان وحدت اضداد (ماده و مینو) شکل گرفته است. از آنجا که ردّ پای نماد ماندالا در ساختار و نتیجهگیری پایانی منطقالطیر مشهود است، این نوشتار بر آن است تا وجوه تشابه نماد مذکور را در منطقالطیر عطار با روانشناسی یونگ مورد بررسی قرار دهد.
مطابق نتایج، سالکان در منطقالطیر در جستجوی نظم فراموش شده پیشین، یعنی وحدت مینو و ماده در مرکز هستیاند (کوه قاف). از نظر یونگ نمادگرایی ماندالاها از دو جهت دارای اهمیت است؛ (1) بازگرداندن نظم پیشین (قابل مقایسه با وحدت ماده و مینو یا یگانگی سی مرغ و سیمرغ در منطقالطیر) و (2) هدف خلّاق آن شکل دادن به چیزی است بدیع و یگانه که پیش از آن وجود نداشته است (تجسم خلاقانه و نمادین سی مرغ با سیمرغ برای نشان دادن نظم فراموش شده، یعنی وحدت ماده و مینو در منطقالطیر) که هر دو به هم وابستهاند. از نظر یونگ ماندالا نماد کامل شدن است، نه کمال و تنها در اندکی از افراد پدید میآید؛ همانطور که در منطقالطیر هم تنها سی مرغ از هزاران مرغ به کاملشدن (فنا در افعال الهی یا "بی فنای کل") رسیدند، نه به کمال (فنا در ذات الهی).
Leila Gholampour Ahangarkolayi[1]
Shahin Ojaq Alizade[2]
Analysis of the Mandala Symbol in Attarchr(chr('39')39chr('39'))s Manteq Al-Tair from Jungchr(chr('39')39chr('39'))s Psychological Perspective
abstract:
The mandala is one of the most ancient human symbols and represents the origin of creation Which is based on the order between the unity of opposites (matter and spirituality).
Since the footprint of the mandala symbol is evident in the structure and final conclusion of Manteq Al-Tair, This article intends to examine the similarities between the symbol in Attarchr(chr('39')39chr('39'))s Manteq Al-Tair and Jungchr(chr('39')39chr('39'))s psychology.
According to the results, seekers in Manteq Al-Tair are looking for the previously forgotten order, ie the unity of spirituality and matter in the center of the universe (Mount Qaf).
For Jung, the symbolism of mandalas is important in two ways; (1) Restoring the former order (comparable to the unity of matter and spirituality or the unity of thirty chickens and ostriches in the bird area) and (2) The purpose of its creator is to shape something new and unique that did not exist before(Creative and symbolic embodiment of thirty chickens with Simorgh to show the forgotten order, ie the unity of matter and spirituality in Manteq Al-Tair) both of which are interdependent. For Jung Mandala, it is a symbol of perfection, not perfection, and it occurs in only a few people; as in Manteq Al-Tair, only thirty of the thousands of chickens reached to Completeness, not perfection.
Keywords: Completeness; Attar; Perfection; Mandala; Manteq Al-Tair.
[1]PhD Graduated of Persian language and literature, Islamic Azad University, Roudehen Branch, Tehran, Iran (Corresponding Author) St.l_gholampour@riau.ac.ir
[2] Assistant Professor of Persian Language and Literature, Islamic Azad University, Roudehen Branch, Tehran, Iran. alizade@riau.ac.ir
خلاصه ماشینی:
تحلیل نماد ماندالا در منطق الطیر عطار از منظر روانشناسی یونگ شهین اوجاق علیزاده * / لیلا غلامپور آهنگرکلایی ** ماندالا از کهن ترین نمادهای بشری و بیانگر منشأ آفرینش است که براساس نظم میان وحدت اضداد (ماده و مینو) شکل گرفته است .
ازآنجاکه ردّ پای انگارٔە ماندالا در منطق الطیر عطار در توصیف منشأ آفرینش (ترکیب جنبه های دوگانۀ روان و جسم ) دیده میشود و پرندگان نیز در جست وجوی نظم فراموش شدٔە آفرینش آغازین (وحدت ماده و مینو = ماندالا)) و بازیابی نمونۀ مینوی به عنوان نیمۀ فراموش شدٔە خویش (تمامیت خویشتن = تعادل جسم و روان ) هستند که در زبان مرغان «نسبت » پیشین تعبیر شده است ، ازاین رو این پژوهش بر آن است تا با تحلیل انگارٔە مذکور در روانشناسی یونگ و منطق الطیر از منظر کهن الگوها، تشابهات میان آن ها را نشان دهد.
میان انگاره های ماندالایی در روانشناسی یونگ و منطق الطیر عطار چه تشابهاتی وجود دارد؟ نماد ماندالا در هنر، معماری و شعر فارسی عامل تصویرگریهای فراوانی بوده است ، اما تنها کتابی که به طور تخصصی در این زمینه به فارسی ترجمه شده است ، مندله نظریه و عمل (توچی، ١٣٨٨) است که نویسنده به بنیاد نظری ماندالا در سنت بودایی و هندو پرداخته است .
در منطق الطیر هم سیمرغ یا خویشتن زمانی نمود پیدا میکند که با سی مرغ یکپارچه میشود؛ نه روان کامل و نه مادٔە کامل ، یعنی رسیدن به تمامیت (یگانگی جسم و روان ) که یونگ آن را «یگانگی پسیکو فیزیک (psycho physics = روان و جسم ) در تمام پدیده های هستی » (یونگ ، ١٣٩٢: ٤٩١) مینامد که آن را به شکل ماندالا ترسیم کرده است ؛ زیرا «ماندالا نمودار هستۀ روان است » (یونگ ، ١٣٦٨: ٣٣١).