چکیده:
مثنوی قالب اصلی داستانگویی در ادبیات منظوم فارسی شمرده شدهاست و معمولاً از توانش قالبهای دیگر شعری مانند غزل و رباعی غفلت شدهاست. با بررسی رباعیات شعرایی مانند سنایی، عطار، مولانا... در مییابیم که در حدود 10% رباعیات خود (عطار 302 و مولانا 203 رباعی- قصه) به داستانپردازی پرداختهاند. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی گونههای مختلف قصه در رباعیهای روایی این شعرای عرفانی پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم اگرچه در بردانده قصههای حِکمی، طبیعی و... هستند، اما بیشترین حجم روایتهای این رباعیات به بازنمایی تجربهها و شهودهای عرفانی مربوط میشود. با توجه به وحدت و گذرایی این تجارب و ساختار منسجم و کوتاه رباعی، وحدت فرم و محتوا در رباعی- قصهها به حداکثر میرسد و یکی از دلایل توجه صوفیه به رباعی، مناسبت فرم رباعی و محتوای روایتهای شهودی است. روایتها با توجه به بیان آنها از زبان عارف تجربهگر و حاضر در صحنه، بیشتر از شیوه اول شخص بهره میگیرد؛ هرچند تعداد قابلتوجهی از آن قصهها به شیوه دوم شخص روایت میشود که در قصههای سنتی فارسی منحصربهفرد است. با وجود اختصار گاه در این روایتها با تغییر زاویه دید (التفات) و حتی داستانهای درونهای مواجهیم.
Masnavi is the main form of storytelling in the Persian poetic literature, and is often ignored by other forms of poetry such as Ghazal and Rubachr('39')i. By studying poems like Sanachr('39')a, Attar, Rumi Rubachr('39')i ... we find that about 10% of our Rubaiyat (Attar 302 and Rumichr('39')s 203 Rabbis-Tales) have been dedicated to storytelling. In this article, through descriptive-analytic method, we examined different types of stories in the narrative Rubachr('39')i of these mystical poets. We conclude that although they contain natural, and so on verbal stories, the vast majority of narratives of these immortality are related to representing mystical experiences and intuitions. Due to the unity and passage of these experiences and the coherent and short-lived structure, the unity of form and content in the quatrains-tales is maximized, and one of the reasons for the attention of Sofia to the quatrains is the occasion of the form and the content of the intuitive narratives. According to their expressions, the narratives use the mystic lesson of the experiential and present on the scene more than the first person; However, a significant number of these stories are narrated in the second way, which is unique in the traditional Persian stories. In spite of the abbreviation of these narratives, we have a change in the angle of vision (even though we have) and even internal stories.
خلاصه ماشینی:
صوفیه با سرودن رباعی به رواج این قالب شعری کمک بسیاری کرده اند و پررباعیترین شعرای رباعیسرای فارسی مانند عطار و مولانا و اوحدالدین کرمانی همواره شعرای صوفی شمرده شده اند؛ ازسویدیگر، تمایل صوفیه به بیان آموزه های خویش در قصه های کوتاه و بلند عرفانی امری است که جملگی برآنند.
این موضوع نشان میدهد این شعرای خّلاقِ فارسیزبان ، باوجود محدودیت هایی که در عرصۀ فرم و قالب های شعری همواره وجود داشته است ، توانسته اند حتی در قالب کوتاهی مانند رباعی هم قصه پردازی کنند تا عطش و نیازی را که بیشتر ناشی از عمق تجارب اصیل عرفانی آن هاست ، فرو بنشانند.
در یک نگاه ، صوفیه و عرفای رباعیگو دو دسته اند: گروهی که تنها از رباعی های سرودٔە دیگران به دلیل مناسبتی که با احوال و اوقات عرفانی آن ها داشت ، نمونه ای یاد میکردند که غالباً به تحریک و تهییج مریدان و رونق مجالس آن ها منجر میشد و ابوسعید ابیالخیر، عارف قرن پنجم ، سردستۀ این رباعیگویان است ؛ گروهی دیگر که خود سراینده رباعیات در مضامین و موضوعات مختلف بودند و از مهم ترین افراد این دسته که از پررباعیترین شعرای زبان فارسی هم محسوب میشوند، عطار، مولانا و اوحدالدین کرمانی را میتوان نام برد.