چکیده:
زمینلرزه، تنها در کتب علمی است که به شیوهای عینی فهمیده میشود، درحالیکه در جامعه انسانی در زمینهای اجتماعی معنا مییابد و در ادامه تجربیات تاریخی درک میشود. زمینلرزه سرپل ذهاب در زیست روزمره ساکنانش انقطاع نفسگیری ایجاد میکند و بااینحال در ادامه جریانی قرار میگیرد که قدمتی به طول تاریخ دارد. با حضور در محل و انجام مصاحبههای عمیق با روایان فاجعه مشخص شد که تاریخ اجتماعی منطقه (همزیستی مذاهب گوناگون، تجربه جنگ، اسارت، بمباران شیمیایی، کشتارهای داخلی، نسلکشی، فقر، کولبری، اعدام و سوابق مبارزات سیاسی) در فهم فاجعه طبیعی نقشآفرینی میکند. تجربه زمینلرزه در هویت فردی و جمعی بازماندگان ادغام میشود و با دیگر المانهای حافظه جمعی آنان رابطه برقرار میکند. نظام معرفتی، تجربه زمینلرزه را در خود سامان میدهد و با تحلیل رنجهای جمعی، کنشگری در برابر آن را رقم میزند. نتیجه بررسی نشان میدهد که هراس مشترک مرزنشینان ترس از خیانت، فراموششدن و نادیده گرفتهشدن است. عامل فاجعه، انسانی فهمیده میشود و احساس تعلق به مکان کاهش مییابد. به همین جهت پرورش بستری برای خلق روایات و هویتهای جمعی، شنیده شدن آنها، شناخته شدن آنان توسط یکدیگر و برقراری رابطه معنادار میان آنها به نظر امری حیاتی میرسد.
While earthquake is described objectively in scientific texts, it gets its meaning from a social context, and is understood in continuity of historical experience among people. Sarpol-e-Zahab earthquake interrupts everyday life of its habitats, and at the same time carries on a historical path. In-depth interviews with narrators of the disaster indicate that social history of the place (existence of different religions, war, enslavement, chemical bombing, civil wars, genocide, poverty, porterage (Koolbari), executions and political struggles) plays an important role in understanding a natural disaster. Experiencing an earthquake is integrated in individual and collective identities, and connects to other elements of collective memories. Epistemic system organizes the experience of this earthquake and determines the agency toward it. The results show that the common concern of the narrators includes fear of betrayal, marginalization and being forgotten. They perceive the disaster to be humanistic and their attachment to the place is reduced. Therefore it seems vital to prepare necessary requirements for creating collective identities and collective narratives and to help them to be heard and recognized by each other and to establish meaningful relationship between themselves.
خلاصه ماشینی:
در امتداد رنج دیرین ؛ معنای زمین لرزه سرپل ذهاب در متن تجربه زیسته راویان آن اسماعیل عالی زاد* ، نیلوفر باغبان مشیری ** تاریخ دریافت : ١٣٩٨/٤/١٣ تاریخ پذیرش: ١٣٩٨/٩/٢٥ چکیده زمین لرزه، تنها در کتب علمی است که به شیوهای عینی فهمیده میشود، درحالیکه در جامعه انسانی در زمینه ای اجتماعی معنا مییابد و در ادامه تجربیات تاریخی درک میشود.
این در حالی است که در خود منطقه کردنشین و حتی بخش نسبتا کوچکی از آن که فاجعه را تجربه کردهاند تنوع گستردهای از اعتقادات دینی، زبان های رایج در حیات روزمره و مناسک فرهنگی حضور دارد؛ تنوعی که در جریان انقطاعات تاریخی و اتفاقات ناگهانی می تواند به شیوههای گوناگون و در جهت های گاه متضادی ایفای نقش کند.
تاریخ اجتماعی منطقه سرپل ذهاب در فهم واقعه ای چون زمین لرزه چه نقشی بازی می کند؟ تجربه زمین لرزه چگونه در هویت فردی و جمعی بازماندگان ادغام می شود و چه رابطه ای با دیگر المانهای حافظه جمعی آنان برقرار میکند؟ دستگاههای معرفتی در چنین شرایطی چگونه شکل می گیرند و تحلیل آنها از رنج ، چه کنشگری را در برابر رنج های جمعی رقم میزند؟ پژوهش حاضر، تلاشی است در جهت یافتن پاسخ برای بخشی از این پرسش ها.
ادراک لحظه وقوع زمین لرزه در متن تجربه تاریخی زمین لرزه سرپل ذهاب پیش از هر چیز در مکانی رخ میدهد که سالهای طولانی در فقر و کم سوادی نگاه داشته شده است : (شکوره، معلم ، ٣٠ ساله ): مردم اینجا جو پیشرفت علمی و دانـشگاهی توشـون نیست .