چکیده:
از گذشته تاکنون نحویان در پرداختن به وجوه اعرابی، دلالتهای معنایی آنها را مورد توجه قرار دادهاند. در قرآن کریم که خود مهمترین عامل تکوین و تکامل علم نحو بوده است، میان نقشهای نحوی و دلالتهای معنایی، پیوندی بسیار عمیق برقرار است، بهگونهای که در برخی آیات، نوعِ نقش مراد از یک واژه، بر دلالت معنایی آن تأثیر بهسزایی میگذارد. منظور از وجوه اعرابی در زبان عربی این است که یک واژه با عنایت به جایگاهش در جمله، ممکن است چندین نقش متفاوت داشته باشد و هر نقش میتواند جمله را دستخوش تغییرات معنایی کند. این مقاله با تکیه بر شیوۀ توصیفی تحلیلی درصدد آن است که با بهکارگیری علم نحو، بهعنوان ابزاری قوی در جهت آشکار نمودن نقشهای متفاوت کلمات و با تکیه بر شواهد و نمونههایی از آیات سورۀ بقره، وجوه اعرابی مختلف و دلالتهای معنایی آنها را در قرآن کریم بررسی نماید. نتایج این پژوهش نشان میدهد که مهمترین علل وجودِ وجوهِ اعرابی قرآن که سبب توسع و یا دگرگونی معنی آیات میگردد؛ عدم قطعیت اعراب واژه و جمله، مبهم بودن نوع ساختار صرفی کلمه، اشتراک چند نقش در یک علامت اعرابی و محلهای وقف در قرآن است.
from past to present, have taken note of word implications when parsing. In the hHoly Quran, which is itself the most important reason for the development and evolution of syntax, there are deep relationships between syntactic roles and implications, So much so that in some verses of the Quran, the expected role of a word has a significant effect on its implications. By parsing in the Arabic language, it is meant that a word may adopt different roles depending on its place in a sentence and each role can change the meaning of that sentence. This study relies on the descriptive-analytical method to employ parsing as a powerful tool to identify the different roles and their appropriate implications. In addition, this study examines the different roles and their implications based on the evidence and examples from the verses of Al-Baqarah, in the Holy Quran. The results of this study show that the most important reasons that result in meaning extension or change in the Holy Quran include uncertainty in the kinds of word status, uncertainty in the morphological structures of words, multiple roles sharing in one status, and places of stop.
خلاصه ماشینی:
بگو: بلکه ما پيرو آيين معتدل ابراهيم هستيم که از مشـرکان نبـود» (ارفـع ، ترجمـۀ قـرآن کريم ) قابل ذکر است ، حنيفا بر وزن فعيل ، براي مذکر و مؤنث يکسان به کار ميرود (سـمين حلبي، ١٩٨٦، ج ١٣٧/٢) اگر دقت کنيم ، درمييابيم کـه «حنيفـا» در وجـه نخسـت ، حـال از مضاف اليه «ابراهيم » معنا شده و در وجه دوم حال از مضاف «ملۀ» و نيز در آيۀ ﴿وقال الذين لا يعلمون لولا يکلمنا الله أو تأتينا آيۀ کـذلک قـال الـذين مـن قبلهم مثل قولهم تشابهت قلوبهم قد بينا الآيات لقوم يوقنون ﴾ (بقره /١١٨) شاهد مثال لفظ «مثل » است که دو وجه براي آن محتمل است : ١- مفعول بـه و منصـوب براي «قال » و ٢- يا صـفت و منصـوب جانشـين مفعـول مطلـق محـذوف (نحـاس ، ١٤٠٩، ج ٢٥٧/١؛ مکي بن ابيطالب ، لاتا، ج ٦٩/١) براساس وجه نخست ، معناي آيه چنين ميشود: «قال الذين مـن قـبلهم مثـل قـول هـؤلاء الذين لايعلمون » «گذشتگان آنان يعني يهود و نصاري همانند سخنشان را گفتند» (ابن عاشـور، ١٩٨٤، ج ٦٨٩/١) که منظور از سخن شان «لولا يکلمنا الله أو تأتينا...