چکیده:
این مقاله به بررسی نقش اضطراب در رفتار و کنشهای شخصیّتهای اصلی رمان میپردازد. شخصیّتهای اصلی رمان جزیرهی سرگردانی، هستی و مراد و سلیم، منطبق بر نظریّهی کارن هورنای بررسی شدهاند. در واقع، پرسش اصلی پژوهش، این است که شخصیّتهای اصلی رمان و تغییر و تحوّل آنها تا چه اندازه مطابق با نظریّهی هورنای هست؟ روش کار با استفاده از تحلیل محتوا برای توصیف، تجزیه و تحلیل شخصیّتهای اصلی به شیوهی گردآوری اطّلاعاتِ کتابخانهای است. در تجزیه و تحلیل مشخص میگردد که تعارضها یعنی؛ اضطرابها و نگرانیها و تضادهای بنیادینی بین رفتارهای سهگانهی شخصیّت وجود دارد. تمام مردم چه سالم و چه روانرنجور، از تعارض موجود بین این روندهای ناهمساز رنج میبرند. شخصیّتهای رمان جزیرهی سرگردانی، نیز از این قاعده مستثنی نیستند و بر اساس تجربیّاتی که در دوران کودکی داشتهاند، ناگزیر تعارضاتی را داشتهاند. به بیان صریحتر، شخصیت سهگانهی این افراد از دوران کودکی آنها مایه میگیرد و تجربیات دوران کودکی دستمایهای هستند برای این که کدام بُعد از ابعاد سهگانهی شخصیّت، تا پایان عمر فرد، رهبری و قدرت اجرایی شخصیّت را در دست بگیرد و بر آن تأثیر عاطفی و روانی بگذارد. نتیجهی این پژوهش نشان میدهد که افراد مهرطلب، برتریطلب و عزلتطلب در هر شرایطی به همان خودِ اصلی و خویشتنِ خویش باز میگردند، امّا گاهی عواطف و احساساتشان و زمانی دیگر منافع شخصی و شاید گاهی جایگاه اجتماعیشان اجازه نمیدهد که بتوانند آن چهرهی واقعی خود را نشان بدهند. هستی در پایان داستان به همان خواستهای میرسد که در تَهِ قلب خود آرزوی آن را داشت. مراد دچار تغییر و تحوّل شده و به شخصیّتی دیگرگونه تبدیل میگردد و سلیم نیز همچون اسمش، تسلیم شرایط اجتماعی حاکم بر زمان میگردد. بنابراین میتوان گفت که در رمان جزیرهی سرگردانی، بر اساس نظریّهی هورنای، بیشتر شخصیّتها در همان طبقهبندی قرار میگیرند که بر شخصیّت آنها حاکم است و تسلّط دارد.
خلاصه ماشینی:
مقالۀ حاضر نشان ميدهد که چگونه اضطراب ها و هيجانات عصبي ميتوانـد شخصـيت هـاي رمان را تحت تأثير قرار بدهد و ساختار شخصيتي آن هـا را بسـازد، آن هـم بـه همـان شـيوة الگوي سه گانۀ کارن هورناي(مهرطلب ، برتريطلـب و عزلـت طلـب ) کـه متقـاوت بـا نظريـۀ شخصيت فرويد است .
تأثير نيازهاي دهگانه بر شکل گيري تيپ هاي شخصيتي در نظريۀ هورناي هورناي احساس نياز(Need) در انسان را معادل انگيزش (Motivation) ميداند و فهرستي از نيازهاي دهگانۀ انسان ارائه ميدهد که نمونه هايي از آن را ميتوان در شخصيت هـاي رمـان جزيرة سرگرداني مشاهده کرد: ١- نياز به محبت : مراد برتريطلب که درخواست هـاي ازدواج هسـتي را بـا بـياعتنـايي جواب ميداد و باعث اضطراب و دلهره هاي بيش از حد هستي ميشـد، حـالا کـه زخمـي و درمانده از شهر حلب (حلبيآباد) به کمک هستي نجات پيدا کرده و در خانۀ توران جان تحـت مداوا است ؛ با زبان عجز و لابه ، نياز خود را به محبت با هستي در ميان مـيگـذارد:« هسـتي!
»(دانشور، ١٣٨٠: ١٥) اما روحيۀ مهرطلبـي بـه هستي اجازه نميدهد که حتي لحظه اي به اين موضوع فکر کند که بدون مراد يا سليم باشد و دلخوش به ديدار عاشقان و در انتظار محبت است و به خودش وعده مـيدهـد: «روز چهـارم عيد مراد ميآيد عيد مبارکي-روز تولدت - بلوز بنفش پشم و ابريشم را ميپوشي...