چکیده:
شناسایی عقلانیت خودبنیاد (مستقلات عقلی) بهعنوانِ منبع احکام فقهی، یکی از ظرفیتهای مهم عقلگرایی در اصول فقه شیعه است. با عنایت ویژه به این ظرفیت میتوان احکام فقهی را از سیطرۀ نصگرایی خارج و هر چه بیشتر به احکام عقلی نزدیک کرد. با این وجود، به نظر میرسد که تاکنون «مستقلات عقلی» نتوانسته نقشی جدی در ایجاد احکام فقهی ایفا کند؛ زیرا، اگر آن را از منابع فقه شیعه حذف کنیم، احکام فقهی تغییر چندانی نمیکند. مقالۀ حاضر، بهدنبالِ ریشهیابی نقش ضعیف مستقلات عقلی در روند استنباط احکام و یافتن راهی برای حل این مشکل به رشتۀ تحریر در آمده است. در این مقاله، تلاش شده با استفاده از روش استدلالی جان رالز، مستقلات عقلی را از دو حکم کلی و مبهم «حُسن عدل» و «قُبح ظلم» فراتر ببرد و مفاهیمی عینیتر و شفافتر را ذیل مستقلات عقلی و مفهوم عدالت تحلیل کند.
Reason (al- ‘aql) or independent rationality (al-mustaqillat al-‘aqliyya) are listed as reliable source of Shari‘a precepts in Shi‘i Osul al-fiqh (legal reasoning); Yet, it has played a minor role, if any, in the actual inference of fiqh (Islamic jurisprudence). Having this in mind, the present article explores the major causes of the restrictive role of rationality as a source of law and the ways to surmount it. In so doing, Rawls’s arguments in his ‘Theory of Justice’ adumbrates an analytical framework whereby we can remove the ambiguities surrounded the ‘goodness of justice’ and ‘badness of cruelty’- the only two propositions of independent rationality in the mind of Shi‘ite scholars. Employing Rawls’s methodology in osul al-fiqh assists us in developing the role of independent rationality as a real source of law.
خلاصه ماشینی:
1- مستقلات عقلی: تحلیل مفهومی عقلانیت در علم اصول و روند استنباط احکام نقشی درخور توجه دارد و کمتر مبحثی از اصول فقه را میتوان یافت که عقلانیت در آن جایگاهی نداشته باشد؛ برای مثال، گسترش مباحثی همچون اقسام وضع، دخالت یا عدم دخالت قصد در افادۀ معنا، اجتماع حکم ظاهری و واقعی و تقسیمبندیهای ذیل آنها همگی محصول تأملات عقلانی است.
(قماشی، 1386: 42-46) این تقسیمبندی از این جهت روشنگر است که دو کارکرد مهم و مختلف عقلانیت ابزاری در فقه را برای ما روشن میکند: کارکرد اول، نقش عقلانیت ابزاری در فهم ادلۀ نقلی است؛ در اینجا، کوشش عقلانیت صرفاً به فهمِ حکم محدود میشود؛ چراکه، عقل باید با توجه به کارکردهای زبانی، دلیل نقلی را درک کند.
وی با شناسایی عقلانیت بهمثابۀ یکی از منابع استنباط احکام در کنار قرآن، سنت و اجماع، بر این باور است که اگر نتوانیم از سه منبع اول حکم مسئله را دریابیم، باید به دلیل عقلی رجوع کنیم.
» (صدر، 1400ق: حلقهالثانی) همین نگاه سختگیرانه مانع از آن شده است که مستقلات عقلی در این رویکرد بتواند، نقشی کلیدی در استنباط احکام ایفا کند؛ چه گزارههای بدیهی عقل نظری از دو گزارۀ کلی و مبهم حُسن عدل و قُبح ظلم فراتر نمیرود.
(بیکس، 1393: 242-244) حال اعضای یک جامعۀ انسانیِ متکثر -که جنسیت، رنگ، نژاد، فرهنگ و مذهب و غیره مختلف داشته و در عین حال، موجوداتی سودجود هستند- قرار است همگی بر سر اصول عدالت توافق کنند؛ اصولی که باید شرایط منصفانۀ همکاری را میان آنان را فراهم کند تا افراد هم بتوانند بر اساس واقعیت تکثر بهدنبالِ سعادت فردی خود باشند و هم در یک شرایط منصفانه با هم همکاری کنند.