چکیده:
یکی از چالشهای فراروی اعتقاد به عمومیت قضای الهی، شبهۀ تعارض لزوم رضایت به قضای الهی و لزوم عدم رضایت به شرور اخلاقی است. ابنسینا پاسخی در دو بخش به این شبهه ارائه کرد. در بخش نخست با تفکیک حیثیت ارتباط شرور اخلاقی با فاعل و قابل، آنها را از حیث ارتباط با قابل، شر دانسته است. در بخش دوم نیز با تفکیک امور بالذات و بالعرض، شرور را بهصورت بالعرض مشمول قضای الهی معرفی کرد. این پاسخ تنها در صورتی شبهه را برطرف میکند که شرور، وجود حقیقی نداشته باشند؛ بلکه اطلاق موجود به آنها را مجازی (اعتباری) بدانیم. در اینصورت رضایت به آنچه وجود حقیقی ندارد، ضرورت نخواهد داشت و شبهه برطرف خواهد شد. در سخنان ابنسینا شواهدی وجود دارد که بر اساس آنها میتوان وی را قائل به مجازی (اعتباری) بودن شرور دانست. پژوهش حاضر نشان میدهد که این شواهد، بر ارادۀ معنای یادشده از سوی ابنسینا دلالت دارند. البته در صورت عدم پذیرش این دلالت، پاسخ درخوری به این شبهه، در فلسفۀ ابنسینا داده نشده است.
One of the challenges facing the belief in the universality of the divine decree is the doubt on the conflict between the necessity of the contentment with the divine decree and the necessity of discontentment with the ethical evils. Avicenna has given in a two-part response to this doubt. In the first part, he examines the ethical evils’ mode of relationship with actor and acceptor, with only the latter relationship as leading to evilness. In the second part, he distinguishes the essential and accidental matters, and deems accidental evils as subject to the divine decree. This response solves the doubt only if the evils do not have any true existence and their existence is arbitrary. In this case, the contentment with something that does not have a true existence is not necessary and the doubt is answered. There are evidences in Avicenna’s words based on which we can figure out that he believed in the arbitrariness of the evils. This study shows that these evidences imply that Avicenna believed in this meaning of evilness. Of course, if one does not accept this implication, then Avicenna’s response to this doubt cannot be considered as an appropriate answer.
خلاصه ماشینی:
تبيين و بررسي پاسخ ابن سينا به شبهۀ تعارض لزوم رضايت به قضاي الهي در شرور اخلاقي روح الله زينلي * استاديار گروه معارف اسلامي دانشگاه حکيم سبزوراي ، سبزوار، ايران (تاريخ دريافت : ١٣٩٩/٠٢/٣٠؛ تاريخ پذيرش : ١٣٩٩/٠٧/٠١) چکيده يکي از چالش هاي فراروي اعتقاد به عموميت قضاي الهي، شبهۀ تعارض لزوم رضـايت بـه قضـاي الهـي و لـزوم عـدم رضايت به شرور اخلاقي است .
فلاسفه بـه تبع عموميت گسترة شمول علم و ارادة الهي، قضا را نيز عام و فراگيـر دانسـته انـد و بـراي اثبات آن دلايل و براهيني ارائه کرده اند (فارابي، ١٤٠٥: ٩١؛ غازاني، ١٣٨١: ٢٠٢؛ ابـن سـينا، ١٤٠٠: ٢٣٨؛ ميرداماد، ١٣٦٧: ٤٠٧؛ طوسي، ١٣٧٥، ج ٣: ٣١٧ - ٣٣٣؛ طوسـي، ١٣٧٣: ٨٧) پذيرش فراگيري عام قضاي الهي، پيامدهايي ناپـذيرفتني را دربـارة رابطـۀ افعـال انسـان و ارتباط آنها با خداوند متعال دربر داشته است .
اين معنا در برخي تعريف هاي او با صراحت بيان شده است : قضاي الهي علم محـيط خداوند به همۀ معلومات اعم از مبدعات و مکنونات است (ابن سـينا، ١٤٠٠: ٢٥٧).
البته اگر آن را نسبت به نفس ناطقۀ ظالم بسـنجيم ، ميتواند شر باشد، زيرا کمال نفس ناطقه در شکستن قوة غضبيه اسـت کـه در ظلـم چنـين نشده و گويا اين فعل ، از تحقق کمالي در نفس جلوگيري کرده است که در اين صـورت ، از اين جنبه براي فاعل هم شر خواهد بود (ابـن سـينا، ١٣٧٩: ٦٧٧).
اما شبهه در شرور بالعرض مطرح است ، زيرا اين نوع شرور وجودي هستند و همـه در قضاي الهي داخلند و از اين جهت ، بايد به آنها رضايت داشت ؛ در حاليکه شرند و نبايد به شر راضي بود.