چکیده:
آغاز فلسفة قرون وسطی عموماً به سنتآگوستین بازمیگردد، او در آموزة «من گناهکارم، پس هستم» حقیقت و هستی انسان را برای نخستین بار در گرو یک کنش انسانی و غیرالهی تعریف میکند. مطالعة سیر اندیشه از عبارت مذکور سنتآگوستین تا «من فکر میکنم، پس هستم» دکارت، از یکسو نشاندهندة چالش طولانی در حل رابطة میان فهم و حقیقت است و از سوی دیگر، ریشههای نوگرایی را در برخی آرای قرون وسطایی مشخص میکند. در مقالة حاضر با نگاهی به کلیدیترین آرای اندیشمندان قرون وسطی کوشش میشود از طریق توضیح نظریة شک آبلار بهعنوان ابزار دستیابی به حقیقت، تبیینات سنفرانسیس در خصوص اینکه حقیقت بیش از آنکه در بالا باشد، در پایین و درون انسان است، همچنین باور به اصالت اراده و اصالت فرد که توسط اکام و اوتریکور طرح گردید و ... چگونگی ظهور عقل انسانی عصر مدرن و روند شکلگیری گزارة «من فکر میکنم پس هستم» روشن شود. تحقیق بهصورت تحلیلی ـ توصیفی بوده و تجزیهوتحلیل دادهها به شیوة استقرایی صورت گرفته است. طبق یافتههای پژوهش، روشن میشود که اساس فلسفة دکارت، بهعنوان پدر فلسفة مدرن، مقتبس از اندیشة سنتآگوستین است؛ بهعبارت دیگر نهتنها قرون وسطی بلکه عصر جدید را نیز باید با سنتآگوستین آغاز کرد..
The philosophy of Middle Ages began with the stances of Saint Augustine. In his teaching “I am guilty, therefore I exist” he defines the truth and existence of the human for the first time based on a human, non-divine action. The examination of the evolution from Saint Augustine’s foregoing statement to that of Descartes (I think, therefore I am) on the one hand shows the long-lasting challenge in solving the relationship between perception and truth, and on the other hand, determines the roots of modernism in some opinions suggested in Middle Ages. This article explains some of the most fundamental opinions of the Middle Ages thinkers such as Abelard’s Skeptism theory as the instrument to attain the truth, Saint Francis’ point that the truth is more a lowly thing within the human rather than a sublime matter, Voluntaryism and individualism of William of Ockham and Nicholas of Autrecourt, etc. This way, it clarifies the way the human intellect is represented in the modern age and the procedure that led to the production of the proposition “I think, therefore I am.” The study was descriptive-analytical in nature and used indicative reasoning for data analysis purposes. The findings revealed that the basis of Descartes’ philosophy (as the father of modern philosophy) is adopted from Saint Augustine’s thoughts. In other words, not only the beginning of the Middle Ages but also the establishment of the modern age should be attributed to Saint Augustine.
خلاصه ماشینی:
در مقالۀ حاضـر بـا نگاهي به کليدي ترين آراي انديشمندان قرون وسطي کوشش ميشود از طريق توضيح نظريۀ شک آبلار بـه عنـوان ابـزار دستيابي به حقيقت ، تبيينات سن فرانسيس در خصوص اينکه حقيقت بيش از آنکه در بالا باشد، در پايين و درون انسـان است ، همچنين باور به اصالت اراده و اصالت فرد که توسط اکام و اوتريکور طرح گرديـد و ...
طبق يافته هاي پژوهش ، روشن مي شـود کـه اساس فلسفۀ دکارت ، به عنوان پدر فلسفۀ مدرن ، مقتبس از انديشۀ سنت آگوستين است ؛ به عبـارت ديگـر نـه تنهـا قـرون وسطي بلکه عصر جديد را نيز بايد با سنت آگوستين آغاز کرد..
ir مقدمه بنياد فکري قرون وسطي با محيط دانستن الهيات بر گسترة انديشه هـاي فلسـفي تعريـف و بازخواني شده است ، در مقابل آن عصر رنسانس قرار دارد که به تبع خودآگـاهي روشـمند عقل انساني، ضمن نقادي اقتدار مذهبي در سده هاي ميانه ، رأي به استقلال فلسفه از الهيات مي دهد.
نکتۀ شايان توجه اين است که چنين انديشه اي چندين سده پس از فروپاشي نظام مذهبي قرون وسطي نيز، همچنان تأثيرات خود را در فلسفه باقي گذاشت ؛ به گونه اي که فلاسفه اي چون دکارت ، لايـب نيـتس ١، لاک ٢، بـارکلي٣، کانـت ٤، هگـل و ...
به اين ترتيب در قرون وسطي ـ به ويژه در سده هاي متقدم آن ـ تمايز مشخصي ميـان الهيات و فلسفه وجود ندارد و عقل انساني، به ايمان مذهبي منوط است .