چکیده:
تبیین مفاهیم مندرج در نظریات علمی یکی از ضروریترین مباحث پژوهشی است، زیرا تلقی صحیح و شفاف نظریه در گروی فهم درست مفاهیم است لذا نوشتار حاضر در پی تبیین مبادی تصوری نظریه «ولایت مطلقه فقیه» در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است. نظریه ولایت مطلقه فقیه، هم از بعد اعتقادی و هم از جهت مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران دارای جایگاه ویژهای است. از این رو با رویکرد توصیفی – تحلیلی، سه مفهوم «ولایت»، «مطلقه» و «فقیه» به دقت مورد بررسی قرار گرفته است. از جمله نتایج این پژوهش آن است که: مفهوم «ولایت» آنگونه که برخی از منتقدان ولایت سیاسی فقیه پنداشتهاند؛ صرفا به معنای قیّومیّت و محجوریت نبوده بلکه در بردارنده معنای مدیریت اجتماعی، اداره حکومت و زمامداری است و در ادامه بیان شده است که، مقصود از «مطلقه»، شمول و مطلق بودن نسبی است، در مقابل سایر ولایتهایی که جهت خاصی در آنها لحاظ شده و محدوده خاصی دارند و اینکه شعاع ولایت مطلقه، مربوط به شوون عامه و مصالح امت است، که خود تقیید در عین اطلاق است
Since finding the definitions and concepts embodied in a theory is the most fundamental task of a scientific research and also the correct and clear understanding of the problem depends on understanding the concepts correctly, so the author has attempted in this paper to base the notion of "absolute jurisprudence" on the theory. In the constitution of the Islamic Republic of Iran from a legal and legal point of view Hence, the three concepts of "velayat", "divorced", "jurisprudent" are carefully studied and after examining the concept of velayat in word, reform, custom, book and tradition, it is concluded that the concept of velayat means It is social management and administration of government and governance, and as some critics of the political jurisprudence of the jurisprudence have assumed, it does not imply inferiority and superiority, and then states that it is intended to be absolute, inclusive, and relative to other provinces. They are considered to be special, such as father-in-law marriage to a girl and so on,
خلاصه ماشینی:
مقصود از «مطلقه »، شمول و مطلق بودن نسبي است ، در مقابل ساير ولايت هايي که جهت خاصي در آنها ِلحاظ شده و محدودة خاصي دارند و اينکه شعاع ولايت مطلقه ، مربوط به شئون عامه و مصالح امت است ،که خود تقييد در عين اطلاق است و مذکورات در اصل ١١٠ قانون اساسي ، برخي از مصاديق ولايت مطلقه اي است که ولي فقيه دارد و سپس در تبيين مفهوم « فقيه » بيان شده که فقيه ، شخصي است که بصيرت ژرف و عميق نسبت به ٩٣ مجموعه دين و همۀ زواياي آن داشته باشد نه صرفاً در احکام شرعي و فقه مصطلح ، و همجنين در زمينۀ اجتماعي و سياسي نيز داراي بينش صحيح و قدرت تصميم گيري باشد.
اما در هر کشوري گاه وضعيت هاي ويژه اي پيش مي آيد که دخالت مرکز و قدرت ِ بالاتر را که مسئوليت نهايي حفظ نظم و امنيت عمومي را بر عهده دارد مي طلبد که در اينجا مقام رهبري مي تواند به استناد «ولايت مطلقه » که هم مستند به ادله شرعي است و هم در متن قانون اساسي آمده است در موارد خاص در جايي که مصلحت بالاتر اقتضا کند به پشتوانه شرع و قانون از اختيارات خود در صدور حکم حکومتي استفاده کند و دستور خاصي بدهد (به اين معنا که قانون موقتاً اجرا نشود يا قانون تغيير نمايد) پس اعمال ولايت بي ضابطه نيست بلکه تحت ضابطه شرعي و قانوني ِ است و لذا حاکميت قانون در تمامي مراحل حکومت اسلامي کاملاً رعايت مي گردد (جوادي و اميني ١٣٨٨ج ١، : ١٦٦).