چکیده:
هدف مقالة حاضر، تبیین پایههای شناخت فروغ فرخزاد از مفهوم مرگ است. این مقاله، بر مبنای نظریة طرحوارههای تصویری جانسون، بر آن است تا به شیوة تحلیل مفهومی نشان دهد که استعارهها، تشبیهها، نمادها و تمثیلهای فروغ، چه تصویری از مرگ ارائه میدهند. در این مقاله، با نشان دادن طرحوارههای تصویری فروغ از مفهوم انتزاعی مرگ، به این نتیجه میرسیم که استعارههای شعر فروغ، شالودة تجربیات و نشانگر نظام شناختی او هستند. با شناسایی نگاشتهای استعاری فروغ دربارة مرگ، میتوان زیرشاخههایی را که از این بدنة اصلی در شعر او روییدهاند، کاوید و گزارش کرد و بدین نکته پی برد که چگونه سمتوسوی زندگی و اندیشة فروغ، تابع تعداد محدودی نگاشت است که سبب وحدت نگرش او وکنشهای پایدارش با محیط فرهنگی، فیزیکی، اجتماعی و... میشود.
The purpose of this paper is to explain the Forough's cognitive bases about the concept of death. This article intends to present the metaphors, similes, symbols, allegories of Forough based on Johnson pictorial schemas while using conceptual analysis method. Forough's pictorial schemas on abstract concept of death show that the metaphors of death is rooted in her lived experience and indicate her cognitive system. By identifying Forough's metaphorical mappings about death, it could be found the subcategories of the mappings, and understood how restricted numbers of mappings have shaped Forough 's life and thought and also unifies her attitudes and permanent reactions in physical, social, and cultural environment.
خلاصه ماشینی:
اين مقاله ، بر مبناي نظريۀ طرح واره هاي تصويري جانسون ، بر آن است تا به شيؤە تحليل مفهومي نشان دهد که استعاره ها، تشبيه ها، نمادها و تمثيل هاي فروغ ، چه تصويري از مرگ ارائه ميدهند.
اين مقاله ، با تأمل بر مفهوم مرگ از منظر فروغ ، درصدد است نشان دهد که او چگونه با استفاده از طرح واره هاي تصويري، افکار خود را سازماندهي کرده ، انديشه هايش را به شکلي ملموس بيان نموده و الگويي تکرارشونده از تعامل ادراکي خويش با مفهوم مرگ را به نمايش گذاشته است .
به شکلي مشخص تر، مي توان گفت اين مقاله بر آن است ، پايه و بنيان شناخت فروغ از مفهوم مرگ را تبيين کند و از اين رهگذر، نگاشت هاي شعر او را بيابد؛ نگاشت هايي که ريشه در نظام باورها و اعتقاداتش داشته است ؛ چراکه همين نگاشت هاي استعاري ، منجر به خلق استعاره هايي در حوزه هاي مفهومي مي شود و به زبان شاعر، به شيوه اي خاص شکل مي دهد.
بنابراين ، هدف مشخص اين پژوهش ، بررسي دقيق نوع کاربرد طرح واره هاي تصويري در ارتباط با مفهوم مرگ است و کشف و تبيين اين نکته که کاربرد چنين طرح واره اي منجر به چه تأثيري در مخاطب مي شود و چگونه راه را براي کشف نظام انديشگاني شاعر هموارتر ميکند.
مروري بر پژوهش هاي پيشين ، نشان ميدهد که دربارٔە مفهوم مرگ در شعر فروغ از منظر نظريۀ استعارٔە شناختي، ناگفته ها بسيار است و هنوز رابطۀ بين اين استعاره ها و ادراکات و نظام انديشگاني فروغ به درستي کاويده نشده است .