چکیده:
در این نوشته تلاش شده است تا محور نخست اندیشه فوکو یعنی دانش بر اساس دو عرصه تشکیل دهنده آن یعنی کردارهای گفتاری و کردارهای غیرگفتاری، رابطه آنها با یکدیگر، نحوه مفصلبندیشان و در نهایت چگونگی زایش معنا بررسی گردد. بنابراین پرسش اصلیِ این نوشته این است که بر اساسِ تحلیلهای دیرینه تبارشناسانه معنا چگونه به وجود میآید؟ این پژوهش تلاش کرده است تا نشان دهد که مفصلبندیِ دو عرصه ذاتاً نامتجانس کردارها چگونه دانش را شکل داده و آن را ضرورتاً پارادوکسیکال میکنند و شکافی را در دانش میسازند که هرگز پرشدنی نیست. بر این اساس، معنا که وجه ظهور جدید یا نحوه جدید پدیدارشدنِ بدنهاست محصول همین فرآیند مفصلبندی است. روش این پژوهش کتابخانهای و تحلیلی و توصیفی است. این مقاله نشان میدهد که این مفصلبندی منوط به هیچ اشتراک یا مطابقتی میان این دو عرصه نیست جز آنچه فوکو «انطباق استراتژیک» مینامد. از زاویه جامعه ایران، همین روششناسی فوکو در بررسی تحولات معنا شاید به «ما» ایرانیان که همچنان درگیر مسأله سنت و مدرنیته و رابطه با آنها هستیم در تحلیل وضعیتمان کمک کند و نشان دهد که بر اساس چه منطقی اجزایی از گفتمانمندیهای سنت حفظ شده و همچنان بر روی بدنها چفت وبست میشوند و اجزایی دیگر فراموش شده، نادیده گرفته شده و یا حتی کتمان میگردند. از سوی دیگر این مقاله میتواند بنیادی باشد برای توضیح نحوه پدیدارشدنِ دولت در تحلیلهای فوکویی، پدیدارشدن دولت به منزله شبان، به منزله کشتیبان، به منزله دادگاه یا هر چیز دیگر.
In the present research, we tried to study the first axis of Michel Foucault’s thought that is knowledge on the basis of the two areas of discursive and non-discursive practices as the components of knowledge, their relation, the manner of their articulation and at last the birth of sense. This research tries to show that how the articulation of the two essentially heterogeneous areas forms knowledge and makes it paradoxical and creates a gap that cannot be filled. On this basis, sense as the way of appearing of bodies is the result of this articulation. This articulation does not require any commonality or conformity between the two areas but what Foucault calls “strategic coincidence”. Therefore knowledge is formed and sense is born only in the case that the two areas realize a particular power relation or a power relation is realized in them. But in this regards we shouldn’t ignore the role of state. State as the final form of power relations as what Foucault calls stratification has huge influences on the forming of knowledge and the birth of sense. From the angle of Iran’s society Foucault’s methodology can help us Iranians as those who are still involved with the problem of tradition and modernity analyze our situation and show that on the basis of which logic some parts of tradition’s discursivities are still kept and articulated of the bodies and some other parts are ignored, paid no attention or denied.
خلاصه ماشینی:
قدرت ، دانش و زايش معنا بنيادي براي توضيح شيوه پديداري دولت (تاريخ دريافت : ١٣٩٧/٠٢/٠٩- تاريخ تصويب : ١٣٩٧/٠٩/٢٤) 1 بهنام مدي 2 محسن برهاني چکيده در اين نوشته تلاش شده است تا محور نخست انديشه فوکو يعني دانش بر اساس دو عرصه تشکيل دهنده آن يعني کردارهاي گفتاري و کردارهاي غيرگفتاري، رابطه آنها با يکديگر، نحوه مفصل بنديشان و در نهايت چگونگي زايش معنا بررسي گردد.
از زاويه جامعه ايران ، همين روش شناسي فوکو در بررسي تحولات معنا شايد به «ما» ايرانيان که همچنان درگير مسأله سنت و مدرنيته و رابطه با آنها هستيم در تحليل وضعيت مان کمک کند و نشان دهد که بر اساس چه منطقي اجزايي از گفتمان منديهاي سنت حفظ شده و همچنان بر روي بدن ها چفت وبست ميشوند و اجزايي ديگر فراموش شده ، ناديده گرفته شده و يا حتي کتمان ميگردند.
نکته همه اين بررسيهاي مربوط به جنون ، بيماري، بزهکاري، سکسواليته و آنچه اکنون در باب آن سخن ميگويم [يعني سياست و اقتصاد] نشان دادن اين است که چگونه جفت شدن مجموعه اي از کردارها و يک رژيم حقيقت يک آپاراتوس (ديسپوزيتيف ) دانش -قدرت را شکل ميدهد که چيزي را که وجود ندارد به نحو مؤثري در واقعيت متمايز مينمايند و به طور مشروعي آن را در معرض تقسيم بندي بين درست و غلط قرار ميدهند» (١٩ :٢٠٠٨ ,Foucault).