چکیده:
در دینکرد هفتم و گزیدههای زادسپرم، داستانهایی افسانهوار از تولد زرتشت، پیامبر ایرانی، نقل شده است. در هر دو این داستانها، نقش مهم و اساسی در پذیرش و انتقال فرّه پیامبری، بیش از پدر، برعهدة مادر زرتشت است. پژوهش حاضر برای تحلیل این نقش، مبتنی بر این پیشفرضها است: در اندیشۀ ایرانی، خویشکاری هرکس معلول گوهر وجودی او است؛ همچنین در اندیشۀ پیش از زرتشتی ایران، عمل قهرمانی در شکست تاریکی و راندن او از کیهان اهورایی، ویژۀ گوهر پهلوانی است. زرتشت، اسطورۀ جدیدی به نام مرد پرهیزگار را میسازد که از گوهر موبدی است؛ اما کارکرد قهرمان را در راندن و شکست تاریکی بر عهده دارد. پژوهش حاضر با روش تحلیلی ـ اسطورهشناختی، درصدد نشان دادن اسطورة قهرمان، یکی از مبانی فرهنگ ایران باستان، با تأکید بر گوهر پهلوانی است. با بررسی داستان تولد زرتشت در دینکرد هفتم و گزیدههای زادسپرم به این نتیجه میرسیم که گوهر پهلوانی، چنان در اندیشۀ ایرانی ریشه دارد که زرتشتیان به رغم آموزههای پیامبر خویش، آن را برای زرتشت نیز در نظر گرفتهاند تا نقش او را در راندن اهریمن از کیهان اهورایی باورپذیرتر سازند. گوهر پهلوانی که یک گوهر دوگانه و حاصل ترکیب نور و تاریکی است، در ذات اشو زرتشت با ترکیب گوهر اهورامزدا و دوغدو، مادر زرتشت، تأمین میشود.
In the book seven of Denkard and The Selections of Zadspram, some legendary stories are narrated about the birth of Zarathustra, the Persian Prophet. In these stories, his mother plays an important and fundamental role in accepting and transmitting the prophetic light more than the father. To analyze this role, the present study presupposes two assumptions: In Iranian thought, everyone's specific function is a result of his/her essential nature; in pre-Zoroastrian thought, heroic action is to break the darkness and take it out of the Ahuraian universe. Zarathustra creates a new myth called “the pious man” that has the characteristics of a Mobad (Zoroastrian cleric); he performs the task of a hero and breaks the darkness. By using mythological and analytical approach, the present article attempts to study “the myth of hero”, as one of the cultural teachings of ancient Iran, and focuses on the concept of the heroic gem. After examining the story of Zarathustra's birth in Denkard and The Selections of Zadspram, we come to the conclusion that the heroic gem is so rooted in Iranian thought that the Zoroastrians, despite the teachings of their prophet, have given this gem to him to make his role in driving Ahreman out of the Ahuraian universe more believable. The heroic gem, as a dual gem, is the result of a combination of light and darkness; it is provided in the essence of Asho Zardosht (the righteous Zarathustra) by combining the gems of Ahura Mazda and Dughdova, the mother of Zarathustra.
خلاصه ماشینی:
با بررسي داستان تولد زرتشت در دينکرد هفتم و گزيده هاي زادسپرم به اين نتيجه مي رسيم که گوهر پهلواني ، چنان در انديشۀ ايراني ريشه دارد که زرتشتيان به رغم آموزه هاي پيامبر خويش ، آن را براي زرتشت نيز در نظر گرفته اند تا نقش او را در راندن اهريمن از کيهان اهورايي باورپذيرتر سازند.
فرضيات پژوهش فرهنگ ايراني به علت ژرفاي اسطورة پهلواني در ذهنيت فرهنگي ايران زمين ، براي باورپذيرکردن نقش ويژة زرتشت در راندن اهريمن و ديوان از کيهان (در اين ذهنيت فرهنگي، اين کار ويژة گوهر پهلواني است )، براي او گوهر پهلواني ساخته ، در حاليکه گوهر پهلواني بر خلاف آموزه هاي شخص زرتشت ، آميزه اي از نور و تاريکي است و با ترکيب گوهر اهورامزدا و دوغدو فراهم ميشود.
Georges Dumezil بحث و بررسي در اين پژوهش با استناد به اساطير، ادبيات حماسي و افسانه هاي سحرآميز نشان داده شده که شخصيت قهرمان ، از شخصيت هاي بسيار سرنوشت ساز در انديشۀ ايراني است ؛ اما صورت و ويژگيهاي قهرمان در فرهنگ هاي مختلف تغيير ميکند.
(دومزيل ١٣٨٣: ١٦٦ـ١٦٤) به وضوح ديده ميشود آن جا که سخن از جدال با اهريمن و راندن او از کيهان اهورايي است ، اعتماد فرهنگ ايراني به گوهر پهلواني است ، نه موبدي و اين گوهر را که در آموزه هاي زرتشت حذف شده است ، به گونه اي بازتوليد ميکند.