چکیده:
خانواده بهعنوان نخستین و مهمترین نهاد اجتماعی، بنیاد سعادت و شقاوت انسان است. این نهاد، حداقل از دو رکن زن و مرد تشکیل میگردد که در رابطه و تعامل با یکدیگرند. در دین مبین اسلام، روابط حاکم در خانواده بر اساس اصول انسانشناسانهای تعریف شده است که رعایت این اصول در سعادت اعضای آن موثر است. پژوهش حاضر، در پی پاسخ به این سوال است که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان اصول انسانشناسانه مرتبط با بحث خانواده را چگونه تبیین میکند؟ این تحقیق به روش توصیفی- تبیینی انجام شده است؛ از این رو با جستجو در کتابخانهها و مطالعه و بررسی متون دینی و پژوهشهای همسو و...، این نتیجه حاصل شد که علامه طباطبایی در تفسیر المیزان، حیات اجتماعی انسان، نیاز به شریعت الاهی، ریشه شناسی ازدواج و مبانی تربیتی انسان را بهعنوان اصول انسانشناسانه مرتبط با خانواده میداند.
The family as the first and most important institution of the community is the oundation of human prosperity and human misery. It consists of at least two poskets of men and women intracting with one another. For this reason , it is out their duties towards each other.In the religion of Islam, the dominant relationships in the family are defined on the basis of anthropological principles which are effective in the well-being of its members. The present study seeks to answer the question how does Allameh Tabataba’i explain the anthropological principles related to family discussion in the interpretation of al-Mizan? The present research has been done throuht descriptive-analytic method. Therefore, by searching in library resources and studying religious texts and other elated researchers, it is concluded that Allameh Tabatabai, in the interpretation of al-Mizan, the principles of human society, such as social life, require the divine law. It is concluded that Allameh Tabatabaei in his interpretation of al-Mizan considers human social life, the need for divine sharia, the etymology of marriage, and human ducational principles as family-related anthropological principles.
خلاصه ماشینی:
بر اساس این تبیین علامه، چنین مدلی را می توان استخراج نمود: غریزه استخدام ( نیاز به دیگران برای تهیه لوازم زندگی( اجتماع مبتنی بر تعاون زندگى اجتماعى و پیوند زندگى هر فرد با افراد دیگر، براى آن است كه نیازهاى مادى و معنوى فرد، در جامعه بهتر تأمین مىشود؛ چرا كه بعضى از نیازهاى انسان، تنها در جامعه برآورده شده و در زندگى فردى برآوردن آن ها ممكن نیست و بعضى دیگر هم در زندگى فردى به شكلى ناقص برآورده میگردد که در جامعه به طور كامل برطرف خواهد شد.
بنابر مطالب مذکور میتوان گفت که با توجه به اینکه طبیعت انسان میل به زندگی و حیات اجتماعی دارد و برای رفع حوائج خود در ابعاد مختلف، نیازمند به تعاون و همکاری دیگران است، از اینرو در ابتدا به سوی تشکیل اجتماع کوچکی به نام خانواده گام برمیدارد و هر یک از اعضای این جامعه به کمک یکدیگر برای رسیدن به سوی سعادت تلاش میکنند.
علامه معتقد است که عاملی که سبب انگیزه در آدمی شد تا بر اساس فطرت، وارد زندگی اجتماعی شود، غیر از چیزی است که سبب انگیزه برای ازدواج میشود؛ زیرا علت ورود انسان به اجتماع گام برداشتن به سوی کمال و سعادتی است که به طور فطری در او نهاده شده و به تنهایی قادر به انجام همه امور در این مسیر نیست و توان پاسخگویی به نیازهایش را ندارد و ناگزیر باید از راه تشكیل اجتماع و همکاری افراد به دست آورد، بدون هیچ توجهى به اینكه این افراد مرد باشند یا زن.